دو تن از مخاطبان خوب «موج سبز آزادی» دو یادداشت را خطاب به فعالان سیاسی حاضر در دادگاه امروز ارسال کردهاند که در ادامه میخوانید:
1) برای همه متهمشدهگان به متهم بودن
گفتهاند حکم باید در دادگاه قانونی صادر شود، مگر طبق قوانین همین جمهوری اسلامی متهم در هر شرایط نباید با وکیل خود ملاقات داشته باشد؟ مگر نباید قبل از دادگاه با وکیل خود مشورت کند؟ اگر دادگاه علنی است، پس چرا خبرنگران خودی ِ خود را نیز بیرون میکنید؟ دادگاه فقط باید برای خبرگزاری فارس (متعلق به سپاه) علنی باشد و برای دیگر خودیهای خودتان مثل ایرنا و ایلنا و ایسنا و پرس تی وی و ... غیر علنی؟
پس از وقایع خرداد 82 در انفرادی بودیم و پس از بازجوییهای مختلف و بدون خبر و اطلاعی از اوضاع بیرون، یک راست به دادگاه بردند ما را، فقط یک بار با وکیل خود ملاقات داشتیم و دیگر هیچ، در دادگاه غیرعلنی ِ ما حتی خبرنگاران هم حضور نداشتند که ما از آنچه که در زندان گفته بودیم، تبری بجوییم و اعتقادات راستین خویش را مانند خسرو گلسرخی بر زبان بیاوریم، ناچار به همه سناریویی که آنها گفته بودند، اعتراف کرده و فقط یاری خدا بود که ما را از آنجا رهاند.
اکنون سخنم با ابطحی، عطریانفر، رمضانزاده، نبوی و همه متهمشدهگان به متهم بودن است، حتی با تاجزاده که در میان عکسها چهرهی دوستداشتنیاش را ندیدم.
در دادگاه که چه عرض کنم در یک شوی رسانهای - تلوزیونی که فقط خبرگزاری سپاه در آن حضور دارد چه سود که از اعتقاد راستین خود سخن بگویید؟ بریدن و سانسور کردن برای آن خبرپراکنی دروغ پرداز مثل آب خوردن است، گرچه در این کار هم بسیار آماتور عمل میکنند. به همه سناریوی آنها اعتراف کردن تنها کاری است که باید بکنید، آن ادعانامه آنقدر مسخره و بیمعنی است که بیاختیار هر انسان آزادهای را وادار به خنده میکند، آن چیزهایی که بر زبان حقگوی شما جاری می شود، فقط به سخره گرفتن ادعاهای مرتضوی و پشتیبانانش است، سرتان را بالا بگیرید و با ابتکار خود این سناریویی مسخره را بازی کنید، حکم باید در دادگاه صادر شود، دادگاه باید قانونی و روالش نیز قانونی باشد، کدامیک از روال قانون در روند اتهام شما طی شده است که این بار در روال دادگاه طی شود، در شوی تلوزیونی - رسانه ای به کارگردانی شریعتمداری و مرتضوی که نمیتوان حکم صادر کرد؟ حکم باید در دادگاه صادر شود.
شما قهرمانید، شما در تاریخ این سرزمین ثبت شدید، منبعد هیچ کس را یارای خط زدن نام مبارکتان را از تاریخ ایران نیست.
با چشمانی اشکبار خواهش میکنم سرتان را بالا بگیرید.
یک آزادی خواه گمنام
2) آقای ابطحی سلام،
وقتی تو در دادگاه صحبت می کردی، خشم را در چهره اطرافیانم به وضوح میدیدم، خشمی که نه از تو، بلکه از آن دریوزگان قدرت بود، آنانی که برای ماندن؛ نه تو را؛ بلکه اسلام را شکنجه دادند و به مسلخ بردند؛ آنان که یک بار دیگر به همه دنیا ثابت کردند حکومت دینی وقتی با جهالت و قدرتطلبی میآمیزد، فرقی ندارد اسلام یا مسیحیت یا دین دیگری؛ آن تنها لباسی است
بیارزش بر تن جلادان دستنشانده شیطان.
لازم نیست وقتی به زبان، کفر می گویی تا زنده باشی، با پایت حق را انشا کنی؛ دیگر با دیدن دادگاه تو، معدود افرادی که به قرون وسطای تاریک ایران اعتقاد نداشتند، بر آن صحه گذاردند.
از کرده ات پشیمان نباش، بلکه به آن افتخار کن، کسی از تو خرده ای به دل ندارد، که مایه افتخار هم بودی، سخنان تو یکبار دیگر داغ ننگ بر چهرهی شکنجهگرانت زد. داغی که اکنون دیگر نمیتوانند به راحتی آن را از چهرهشان بزدایند. داغی که هیچ گزارشی از زندانهای مخوف و شکنجه های غیر انسانیشان، نتوانسته بود اینچنین بر پیشانیشان بزند. براستی چرا هر حیله از شیاطین مسلماننما میرسد؛ از بی درایتی خودشان، ساده بیاثر میشود، آیا آنها مظهر بیدانشیاند یا این معجزه خداوند است که سدی از جهل بر بین دو دستشان و بر پشتشان نهاده تا نبینند و نداند که چگونه خود تیشه بر ریشه خود میزنند، تا بار دیگر حق بر باطل و خون بر شمشیر پیروز شود.
بار دیگر خداوند به کسانی شاید شکی در دل داشته باشند ثابت کرد که اگر بخواهد، چگونه دشمنان اسلام را به دست خودشان نابود می کند. و تو سمبلی دیگر از این جنبش شدی تا ماندنی باشی.
0 نظرات:
ارسال یک نظر