مسیر راهپیمایی فردا در تهران روی نقشه :
ساعت ۱۸ تا ۲۰ میدان ونک تا ولی عصر
مسیر راهپیمایی فردا در تهران روی نقشه :
ساعت ۱۸ تا ۲۰ میدان ونک تا ولی عصر
فردا صبح که آغاز شود، قرار است مراسم تنفیذ رییس دولت کودتا برگزار شود؛ کسی که مشروعیت خود را نه از رای مردم، که از تقلب گرفته است.
فردا یومالفصل است؛ روز جدایی. روزی که همهی چهرههای ملی و همهی مسئولان قبلی و فعلی که در این پنجاه روز سکوت کردهاند، باید انتخاب کنند: طرف کودتا بایستند و در بار عام بیت رهبری شرکت کنند یا سمت مردم را بگیرند و ولو بدون هیچ اظهار نظری، با عدم حضورشان، اعتراض خود را فریاد کنند. این دومی رویکردی بود که سید حسن خمینی هفته پیش انتخاب کرد و اگر نتوانست مانند هاشمی به صراحت در مقابل کودتاچیان بایستد، به عنوان پیگیری کارهای خود از کشور رفت و از امکان شرکت در مراسم ننگین تنفیذ نیز خود را خلاص کرد.
البته شاید با توجه به اتفاقات هفتههای گذشته و تیرگی روابط رهبر و احمدینژاد و انتقاداتی که از وی میشد، برخی گمان میبردند که مراسم تنفیذ محمود احمدینژاد اساسا برگزار نشود یا لااقل به تاخیر بیفتند. اما با پخش اعترافات ساختگی و خندهدار فعالان سیاسی اصلاحطلب که گویا بخشی از سناریوی جناح کودتا برای برگزاری مراسم تنفیذ بود، بر همگان روشن شد که روز دوشنبه مراسم تنفیذ رئیس دولت اقتدارگرایان توسط کسی که که رابطهاش با او را رابطهی پدر و پسری خوانده است، برگزار خواهد شد و تصویر کریه دستبوسی و واقعیت قبیح دستنشاندگی باز هم در برابر چشمان همگان قرار خواهد گرفت.
حال فردا چشمان نگران ملت منتظر است تا ببینند چه کسانی میخواهند در این مراسم حاضر شوند. طبق اخبار موجود، به طور قطع سید محمد خاتمی در این مراسم حاضر نخواهد شد. هاشمی رفسنجانی هم با توجه به نمازجمعهی 26 تیر، تقریبا قطعی است که نخواهد رفت، و سید حسن خمینی نیز که ایران را ترک کرده است. اما بهجز این سه نفر و دیگر کسانی که تاکنون به صراحت دربارهی کودتای انتخاباتی و نامشروع بودن دولت موضع گرفتهاند، از موضع دیگران هنوز خبری قطعی در دست نیست.
به خصوص دربارهی چهرههای شاخصی که از احمدینژاد زخمخوردهاند یا گرایش نصفه و نیمهای به سمت ملت داشتهاند، این سؤال مطرح است که تا هشت صبح فردا چه انتخابی خواهند کرد؛ سمت ملت یا جانب کودتا؟ اعضای طیف نزدیک به هاشمی در مجلس خبرگان؛ اعضای غیر وابسته به دولت در مجمع تشخیص مصلحت، نمایندگان اقلیت و مستقل از دولت در مجلس که ظاهرا هنوز مردد ماندهاند؛ اعضای اصلاحطلب یا منتقد دولت در شورای شهر تهران و نهادهای رسمی غیردولتی؛ چهرههایی مثل هاشمی شاهرودی که صحبت رفتنش به قم است، ناطق نوری که در مناظرهها متهم شد و گفتهاند ممکن است تهران نماند، حسن روحانی که احمدینژاد تا توانست مفتضحش کرد، دری نجفآبادی که این روزها زیردستانش هم از احمدینژاد بیشتر حرفشنوی دارند تا از او، محسن رضایی که حضور احمدینژاد در دولت را آغاز سقوط به پرتگاه دانست، محمدباقر قالیباف که این روزها افشاگریهایش علیه احمدینژاد نقل مجالس است، علی لاریجانی که چنین و محمدرضا باهنر که چنان، علی مطهری که ادعای صداقتش گوش فلک را کر میکند، عماد افروغ که این روزها شجاعتر از گذشته نشان میدهد و ...؛ و طردشدگان از دولت نهم مثل داود دانشجعفری، مصطفی پورمحمدی، غلامرضا آقازاده، فرهاد رهبر، طهماسب مظاهری و حتی محسنی اژهای و محمدحسین صفار هرندی؛ یا حتی اعضای دولت خاتمی که روابط خوبی با بیت رهبری نیز داشتهاند مثل عارف، زنگنه، یونسی، مسجدجامعی و ... و همچنین سران احزاب اصلاحطلب یا اعتدالگرا مثل مجمع روحانیون، مجمع نیروهای خط امام، خانه کارگر و حزب اسلامی کار، حزب همبستگی، حزب اعتدال و توسعه، حزب توسعه و عدالت و دبیرکل آن که پدر شهید روحالامینی است و ... همهی اینها تنها حدود 12 ساعت فرصت دارند که بیندیشند و انتخاب کنند.
بیشک امشب صدایی آشنا با خیلی از این نامها تماس خواهد گرفت تا مطمئن شود که آنها به مراسم فردا خواهند آمد. شجاعت میخواهد، قدرت نه گفتن میخواهد، عزت نفس و استقلال شخصیت میخواهد که کسی از مقامات سابق و وابستگان فعلی نظام جرئت کند و بگوید: عذر میخواهم، نمیآیم.
امشب باید کتاب نهجالفصاحه را گشود، از نفس قدسی پیامبر مدد گرفت، حدیث «من رأی سلطانا جائرا» را بارها خواند و به خواستهی نفس، نه گفت. آیا اینها که نامشان را در بالا آوردیم، میتوانند؟
در اين 50 روزي كه از دستگيري فرزندان شجاع و رشيد اين مرز و بوم و ياران راستين انقلاب گذشت، اميد داشتيم كه با پي گيريهاي مسئولان دلسوز، سرنخ كلاف پيچيدة وقايع اخير به دست آيد و بيش از اين به پايه هاي نظامي كه رهبري امام راحل، رادمردي و خون جوانان ايران و تلاش عزيزان دربند ما باعث اعتلاي آن شده بود، لطمه نخورد، اميدوار بوديم كه سخن حقمان گوشي شنوا بيابد، ولي افسوس كه چشم و گوش تشنگان قدرت بسته است و بيش از چند قدمي خود را نمي بينند و آنچنان كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «صم بكم عمي فهم لا يعقلون: كر و گنگ و كورند و نمي انديشند».
بدين ترتيب به جاي آنچه انتظار داشتيم شاهد دادگاه نمايشي ديروز و كيفرخواست مضحك آن بوديم كه از ابتدايي ترين مواد قانوني تهي بود. دادگاهي كه نشان دهندة درماندگي كامل آمران و مجريان آن بود. كيفرخواست ارائه شده به هيچ وجه شباهتي به يك متن حقوقي نداشت و سرشار از اشتباهات فاحش قانوني و اطلاعات نادرست بود. عدم اطلاع و حضور وكلا در دادگاه و نيز عدم ملاقات وكلا با موكلين از آغاز دستگيري تا روز دادگاه، عدم تفهيم اتهام، بازجويي هاي طولاني مدت كه به گفته برخي از متهمان هنوز هم ادامه دارد، نگهداري متهمان در سلول انفرادي (كه به اعتراف مسئولان جمهوري اسلامي از مصاديق بارز شكنجه است)، استفاده از انواع شكنجه هاي روحي، عدم ملاقات با خانواده و ... همه و همه نشان دهنده غيرقانوني بودن دادگاه فرمايشي ديروز بود. از سوي ديگر متهماني كه مدتها در شرايط خاص نگهداري شده بودند وادار به اظهار مطالب ديكته شده به آنان تحت عنوان اقرار و اعتراف شدند، اعتراف و اقراري كه كوچكترين اعتبار و جايگاه قانوني اي نزد مردم فهيم ايران ندارد. به راستي آيا اين جمهوري اسلامي نبود كه در دادگاه ديروز محاكمه شد؟ بيدادگاه ديروز، رنگي بود كه مي خواستند ننگي عريان را به كمك آن بپوشانند و بر جنايتي بزرگ سرپوش بگذارند.
ما خانواده هاي زندانيان سياسي معتقديم تمام اين نمايش، كه بر پاية سناريويي از پيش طراحي شده به صحنه برده شد، براي تحت الشعاع قرار دادن جناياتي كه در يك ماهه گذشته بر سر جوانان و مردم اين مرز و بوم آمد و نيز غافل شدن از حقي كه عده زيادي از مردم معترض معتقدند در انتخابات رياست جمهوري از آنان نقض شده، بود.
بار ديگر به مسئولان هشدار مي دهيم تا هنوز در دل مردم و علاقه مندان به انقلاب كورسويي از اميد به اجراي عدالت وجود دارد، از آن استفاده كنند و بيش از اين ميان خود و مردم ايران فاصله نياندازند كه انّ ربك لبالمرصاد.
جمعي از خانوادگان زندانيان سياسي
11/5/88
روز شنبه دهم مرداد در جريان کنفرانس مطبوعاتی ابطحی و عطريانفر پس از دادگاه، ابطحی از مصطفی تاجزاده به عنوان يکی ديگر از کسانی که تغيير موضع داده نام برد. همسر تاجزاده اين سخنان را يک نمايش ناميده و آن را تکذيب کرد.
بهزاد مهاجر، از دستگیرشدگانی که در تجمع روز 25 خرداد بازداشت شده بود، به شهادت رسیده است.
به گزارش «خبرنامه امیرکبیر» خانواده وی پس از 46 روز بیخبری روز گذشته جسد وی را در سردخانه کهریزک شناسایی کردند. بهزاد مهاجر 47 سال داشته و طی این مدت اقوام او به دنبال نشانی بهزاد به دادگاه انقلاب، زندان اوین و مراکز قضایی مراجعه کردند، اما مسئولین از ارائه پاسخ مشخص به آنها خودداری میکردند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر روز گذشته و پس از 47 روز آزار و اذیت این خانواده، جسد بهزاد مهاجر به خواهر وی نشان داده شده است.امشب باز هم مصاحبهی جدیدی با همان دو زندانی سیاسی حاضر در مصاحبهی قبلی از تلویزیون پخش شد که از جهات متعددی رسواتر و مفتضحتر از آن مصاحبه بود. در مصاحبهی امشب، محمد عطریانفر چنان کدهای دقیق و واضحی را جلوی دوربین بیان کرد که دیگر هیچکس در مهارت او برای فریب طرف روبهرو، شک نمیکند.
کسانی که دیروز مصاحبهی یک مقام سابق سیاسی با «موج سبز آزادی» را خوانده بودند، وقتی امشب مصاحبهی ابطحی و عطریانفر با بخش خبری بیست و سی را دیدند، این بار به طور ملموس فهمیدند که این دو زندانی سیاسی و به خصوص عطریانفر تا چه حد ماهرانه بازجویان را دور زدهاند.آن صاحبنظر مسائل امنیتی گفته بود: «بازجویان و مسئولان امنیتی متوجه نیستند که آقایان عطریان و ابطحی مسخرهشان کردهاند و سرکارشان گذاشتهاند.»
به گزارش «موج سبز آزادی» مصاحبهی امشب حاوی نکات صریحتری بود که دال بر همین واقعیت تلخ برای بازجویان بود؛ از جمله مرتب شدن موهای ابطحی که در دادگاه به شدت آشفته بود و این بار او را به شکلی گریمشده درآورده بودند، یا حرکات عطریانفر که وقتی مجری بیست و سی برای القای صمیمیت روی پای او میزد، پایش را به شکل مشخصی جمع میکرد و عقب میکشید.
این گزارش حاکی است این دو زندانی سیاسی در لابهلای صحبتهایشان اشارههای مستقیمی به حضور در زندان و شرایط روحی خود در آن داشتند؛ آنجا که عطریانفر بین صحبتهایش گفت: «در همین اوین
که هستیم ... » و یا جای دیگری که ابطحی خطاب به خبرنگار بیست و سی گفت: «اگر شما بگذارید آن ورقههایی که در زندان نوشتهام را بیرون ببرم ...»؛ گویی که مجری برنامه را هم در قامت یکی از مسئولان زندان میدید.
به گزارش «موج سبز آزادی» عطریانفر در دو جای دیگر این مصاحبه هم کدهای واضحی را مبنی بر تحت فشار بودن اعترافات ارائه داد.
او وقتی تلویزیون بخشی از سخنان عطاءالله مهاجرانی در مصاحبه با بیبیسی را پخش کرد که گفت: «این آقای ابطحی و این آقای عطریانفر، آن ابطحی و عطریانفری که من میشناختم نیستند»، ظاهرا در پاسخ به خبرنگار (سؤال خبرنگار از فیلم بریده شده بود) گفت: «این حرفها روی یکسری اصول مشترک بوده و من مطمئنم اگر مهاجرانی هم در ایران بود و جای من بود، همین حرفها را می گفت» و وقتی میگفت جای من، با دست خود با زیرکی به همان جایی که نشسته بودند (یعنی محل زندان اوین) اشاره کرد. وی پس از گفتن این جملات هم دیگر هیچ سخنی نگفت و برای چند لحظه با لبخندی زیرکانه سکوت کرد.
عطریانفر همچنین وقتی مجری برنامه گفت: «میگویند شما در شرایط غیر عادی اعتراف کردهاید»، تلویحا و بدون بیان مستقیم، این موضوع را تایید کرد. او به حدیثی از امام علی اشاره کرد و گفت: مردم میگویند فلانیها قاطی کردهاند، امام هم تایید میکند که: بله، قاطی کردهاند، چون با واقعیت مهیبی مواجه شدهاند. ما هم اینجا در این یک ماه همین اتفاق برایمان افتاده و متحول شدهایم
رضا نجات، معاون سیاسی اجتماعی فرمانداری اهواز، از انفجار یک بمب صوتی در ساعت ۲ و ۴۵ دقیقه بامداد، زیر «پل سیاه» این شهر خبر داد.
خبرگزاری دولتی ایرنا به نقل از آقای نجات گزارش کرده که انفجار این بمب هیچ قربانی نداشته است و تحقیقات برای شناسایی دقیق نوع بمب از سوی کارشناسان مربوطه آغاز شده است.
خبرگزاری مهر نیز گزارش کرده که بر اثر انفجار این بمب، به یکی از پایههای «پل سیاه» اهواز که محل عبور قطار است، آسیب جدی وارد شده است.
«پل سیاه» اهواز در سال ۱۳۰۸ خورشیدی ساخته شد و بعدها به دلیل رنگ سیاه بدنه و پایههای آن به این نام شهرت یافت.
به گزارش خبرگزاری مهر، هیچیک از مقامهای دولتی و نظامی حاضر نشدهاند در خصوص جزئیات این حادثه اظهارنظر کنند
این پل در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان مسیر حمل آذوقه، نیرو و مهمات نیروهای متفین مورد استفاده قرار میگرفت و به دلیل تأثیری که در پیروزی متفقین داشت، به آن لقب «پل پیروزی» داده شد.
این خبرگزاری اعلام کرده که هیچیک از مقامهای دولتی و نظامی حاضر نشدهاند در خصوص جزئیات این حادثه اظهارنظر کنند.
در سالهای اخیر انفجارهای دیگری نیز در شهر اهواز رخ داده که مقامهای ایران نیروهای خارجی را متهم به دست داشتن در این بمبگذاریها کردهاند.
در اوایل خردادماه سالجاری هم نیروهای امنیت پرواز، یک بمب دستساز را در توالت یک هواپیمای پرواز اهواز- تهران کشف و خنثی کرده بودند.
در زمستان سال ۱۳۸۴ نیز بمبی در اهواز منفجر شد که بر اثر آن ۲۰ نفر کشته و نزدیک به ۱۰۰ نفر زخمی شدند.
منابع متعددی به «موج سبز آزادی» خبر دادند که شرکت ایرانسل با ارسال پیامکی به تلفنهای همراه مشترکان، به آنها خبر داده که در 72 ساعت آینده شبکه با اشکال مواجه خواهد بود.
به گفتهی این منابع، این پیامک، دقایقی قبل از ساعت 7 بعدازظهر ارسال شده و این اولین بار است که ایرانسل چنین پیامکی برای مشترکانش میفرستد.به گزارش «موج سبز آزادی» در 72 ساعت آینده قرار است دو مراسم تنفیذ و تحلیف دولت کودتا برگزار شود؛ مراسمهایی که پیشبینی میشود از لحظات آغازین آنها، تهران و اکثر شهرها شاهد ناآرامیهای گستردهای باشند. بدین ترتیب اختلال در شبکه تلفن همراه، اولین نشانهی حاکم شدن مجدد فضای کودتایی و شبه حکومت نظامی در کشور است.
ایرانسل، سومین اپراتور تلفن همراه در ایران است که به علت نرخ پایین خدمات، مشترکان زیادی در ایران دارد. این مشترکان اکنون باید از ایرانسل متشکر باشند که لااقل این بار زودتر و از قبل به آنها خبر میدهد که قرار است از حقوق شهروندی خود محروم شوند.
به هر عکسی از دادگاه انتخابات ایران نگاه میکنم یا سرت پایین است یا صورت پیرشدهات پر چین. سرت را بالا بگیر مرد نازنین که در تمام این سالها با هر سخن تو در عرصه سیاست و ورزش و اقتصاد سر ملتی بالا بود. به چشمهای ما نگاه کن مرد نازنین که به سرخی چشمهای تو بیش از دریدگی چشمهای بازجوهایت میبالیم.
سرت را بالا بگیر و مهربانی ملتی را ببین که سرش در میان باتوم و خون و گلوله همچنان بالا مانده است. برنامه نود و حضورت در تلویزیون جمهوری اسلامی چه خانهای از دولت دروغ متزلزل کرد، موضع گیری هایت در مورد اقتصاد بیمار کشور وافشای دروغ های نفتی آقایان چه ستونی از چهارستون کابینه لرزاند و در حوزه سیاست نیز همان مدیریت مدبرانه تحصن و نامه معروف مجلس ششمیها به آقای خامنهای کم خشمگینشان نکرد. معلوم است برای تو که عمری سربلندمان کردی به صداقت و صراحت هموارهات باید دادگاهی ویژه ترتیب دهند تا به اندازه یک قرن برایشان اعتراف کنی و تنها کمی از عقدههای این سالها را انتقامی خرد بگیرند. پس سرت را بگیر بالا مرد نازنین که اگر چه این روزها ما به دیدن چشمهای خیس یک ملت دردمند عادت کردهایم اما به سرافکندگی مردان بزرگ.
خوب یادم هست آن روز که نماینده رسمی شیخ مهدی کروبی در مجلس ششم شده بودی برای مداکره با مرتصوی و بررسی پرونده دانشجویان زندانی ناگهان ساکت و منزوی شدی؟ وقتی راز سکوت پرسیدیم و سماجت کردیم که این چه جور نمایندگی کردن است که هیچ نمیگویی، کمی لحن صدایت عوض شد و گفتی: وضعی که من از دانشجویان دربند دیدم دلم رضا نمیدهد یک مصاحبه یا اظهارنظر من شرایط شان را دشوار تر کند و از آن روز هیچ نگفتی تا روزی که تک تک دانشجویان آزاد شدند.
حالا حکایت ما شده است همین که نه دستمان به جایی بند است و نه می دانیم که صدای الله اکبر و نوشتههای ما و ضجه های ما چه بلایی سرتان میآورد در سلول های زندان های غیر استاندارد شهر!
ما که کاری ازمان بر نمیآید اما حداقل شما سرت را بالا بگیر و بگذار کماکان سربلند باشیم به نگاه نافذ و پاک و پدرانهات.
«موج سبز آزادی» خبردار شده که برخی از نمایندگان اصولگرای منتقد احمدی نژاد که درباره بازداشتیهای اخیر و وضعیت آنها در زندان با سایتها و مطبوعات مصاحبه کرده بودند، پس از دادگاه نمایشی چهرههای سیاسی اصلاح طلب، تهدید شدهاند که از انجام هرگونه مصاحبه و یا ابراز نظر درباره بازداشتیها و یا دادگاه دیروز خودداری کنند.
یکی از نمایندگان عضو فراکسیون اکثریت که پیش از این انتقاداتی را درباره وضعیت نگهداری بازداشت شدگان حوادث اخیر و نحوه برخورد با آنها مطرح کرده بود، به «موج سبز آزادی» خبر داد که امروز در جمع خبرنگاران حاضر در مجلس، از هرگونه ابراز نظر درباره محاکمه چهرههای سیاسی خودداری کرده و پس از اصرار بر اینکه در این زمینه نظری ندارد، در پاسخ به سوال خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا این امتناع وی از مصاحبه به علت تحت فشار قرار داشتن او از سوی برخی نهادها و نمایندگان است، فاش کرده است: به من اخطار دادهاند که صدایم را به اندازه اعترافات پایین بیاورم.شعر زیر مرثیهایست که شاعر گرانقدر و محبوب کشورمان، استاد شمس لنگرودی در روز شهادت ندا آقاسلطان برای وی سروده است. این شعر در مجموعه «۲۲ مرثیه در تیرماه» منتشر شده است:
سنتشان بود
زنده به گورت كنند
تو كشته شدى
ملتى زنده به گور مىشود.
ببين كه چه آرام سر بر بالش مىگذارد
او كه پول مرگ تو را گرفته
شام حلال مىخورد.
تو فقط ايستاده بودى
و خوشدلانه نگاه مىكردى
كه به خانهات برگردى
اما ديگر اتاق كوچك خود را نخواهى ديد دخترم
و خيل خيالهاى خوش آينده
بر در و ديوارش پرپر مىزنند.
تو مثل مرغ حلالى به دام افتادى
مرغى حيران
كه مضطربانه چهرهى صيادش را جستجو میكند
تو به دام افتادى
همچون خوشهى انگورى
كه لگدكوب شد
و بدل به شراب حرام مىشود.
كيانند اينان
پنهان بر پنجرهها، بامها
كيانند اينان در تاريكى
كه با صداى پرندهى خانگى
پارس مىكنند.
كشتندت دخترم
كشتندت
تا يك تن كم شود
اما تو چگونه اين همه تكثير مىشوى.
آه نداى عزيز من
گل سرخى كه بر گلوى تو روئيده بود
باز شد
گسترده شد
و نقشهى ايران را در ترنم گلبرگهايش فرو پوشانيد
و اينانى كه ندا دادهاند
بلبلانند
ميليونها تن كه گرد گلى نشسته
و نام تو را مىخوانند.
يعنى ممكن است صداشان را كه براى تو آواز مىخوانند نشنوى
يعنى پنجرهات را بستند كه صداى پيروزى خود را هم نشنوى
ببين كه چه آرام سر بر بالش مىگذارد
او كه صيد حلال مىخورد.
این شعر را می توانید با صدای خود شاعر در اینجا بشنوید
در حالیکه صدها هموطن بیگناه در روزهای اخیر به خاک و خون غلتیدهاند، ۱۰۳ تن از کاریکاتوریستهای ایرانی با انتشار بیانیهای اعلام کردند که در انتقاد به رخدادهای پس از انتخابات ایران، در نهمین دوسالانه بینالمللی کاریکاتور تهران شرکت نخواهند کرد.
در این بیانیه آمده است: «ما کاریکاتوریستها همواره تلاش کردهایم با آثارمان، مردم افسرده از انبوه فشار و رنج را بخندانیم؛ اما چگونه میتوان کشته شدن برادران و خواهران بیگناهمان را دید و باز هم خندید و خنداند؟»متن کامل این بیانیه که در سایت کاریکاتور ایرانی (persian Cartoon) منتشر شده به شرح زیر است:
به نام خدا
وقايع پس از انتخابات رياست جمهوري ايران، چنان انعکاس بين المللي يافت که کم تر کسی از آن بي خبر است.
همان طور که مي دانيد، مردم ايران با حضوري چشمگير و کم سابقه در انتخابات، خواهان بهبود وضعيت جامعه شدند
اما اتفاقات ناگوار پس از آن، همه را متاثر کرد.
روند اتفاقات اخير به گونه اي است که هيچ انسان آزاده اي نمي تواند چشمان خود را بر آن ببندد و دم برنياورد.
کاريکاتوريست ها که همواره در کنار مردم، سعي در به تصوير کشيدن رنج ها و انتقاد از کاستي ها و نکوهش خشونت و ترويج روح عدالت طلبانه داشته و همواره نداي صلح طلبي سرداده اند در شرايط حاضر همچون گذشته خود را در کنار مردمي مي بينند که اين گونه مورد بي مهري واقع شده اند.
ما کاريکاتوريستها همواره تلاش کرده ايم با آثارمان، مردم افسرده از انبوه فشار و رنج را بخندانيم؛ اما چگونه مي توان کشته شدن برادران و خواهران بي گناهمان را دید و باز هم خنديد و خنداند؟
در اين شرايط، نهمين دوسالانه بين المللي کاريکاتور تهران نيز از راه مي رسد.
از آن جا که نشاط فرهنگي در جامعه پس از رخدادهاي اخير از ميان رفته است، ما لزوم برگزاري چنين دوسالانه اي را به مصلحت ندانسته، خنديدن و خنداندن در فضاي کنوني را به دور از احساس مسووليت مي دانيم.
بنا بر این، ما کاریکاتوریست هاي امضا کننده بيانيه، در این دوره از جشنواره بزرگ و پرافتخار بين المللي - که پيش از اين برآمده از همبستگي و همفکري کارتونيست هاي حرفه اي ايراني بوده و با تلاش اکثريت امضاکنندگان زير برگزار شده است - شرکت نکرده و از همکاری در برگزاری آن خودداری خواهیم کرد.
امضا کنندگان بیانیه:
1- آروین
2- ناهیده آسیابی
3- مهدی آقاجانی
4- مجتبی ادیبی
5- مجید ادیبی
6- علی اسدی
7- لیلا افسری
8- رضا امیر ریاحی
9- سپیده انجم روز
10- رویا انوشه
11- مهران ایرانلو
12- محسن ایزدی
13- صادق باقری
14- حامد بذرافکن
15- رحیم بقال اصغری
16- سعید بهداد
17- حمید بهرامی
18- وجیهه پری زنگنه
19- پیام پورفلاح
20- نعیم تدین
21- یحیی تدین
22- عبدالعباد تقوی
23- مهدی تمیزی
24- عبدالهادی ثنایی
25- سعید جانقربان
26- شهاب جعفرنژاد
27- جواد جعفریان
28- محمود جوادی
29- بزرگمهر حسین پور
30- هادی حیدری
31- ساسان خادم
32- نازنین خامی
33- محمد خدادادی
34- حسین خسروجردی
35- مرتضی خسروی
36- حمید خلقی
37- بهنام خمیسی
38- محمدعلی خوشکام
39- حمیده خیابانی
40- حسام دادخواه
41- رحمان دادگستر
42- بهتاش داورپناه
43- سعید داوری
44- حمیدرضا داودی
45- علی درخشی
46- پریا دهقانی
47- خشایار رادافشار
48- فرشید رجبعلی
49- جمال رحمتی
50- مریم رحیمی
51- هادی رحیمی
52- سعید رزاقی
53- اردشیر رستمی
54- داریوش رمضانی
55- کیانوش رمضانی
56- شیوا زمانفر
57- کیارش زندی
58- کیوان زرگری
59- افشین سبوکی
60- پویا سیدکاظمی
61- فاطمه شکول
62-مهدی صادقی
63- حمید صادقیان
64- حسین صافی
65- مجید صالحی
66- محسن ظریفیان
67- احمد عبداللهی نیا
68- احمد عربانی
69- مهدی علی بیگی
70- فائز علیدوستی
71- جواد علیزاده
72- امین علی نیا شالی
73- نوشین عمراهی
74- آرش فرخی
75- حسام فطرتی
76- محمد فیض آبادی
77- شیرین قلی پور
78- مجید کاظمی
79- مهدی کریم زاده
80- احسان گنجی
81- قاسم لطفی
82- فیروزه مظفری
83- بهار موحد بشیری
84- امین مویدی
85- شهناز مهی
86- علی میرایی
87- آیت نادری
88- مهنام نجفی
89- علیرضا نصرتی
90- مریم نورمحمدزاده
91- سعید نوروزی
92- مانا نیستانی
93- وحید نیک گو
94- پانته آ واعظ نیا
95- هومن هادیزاده
96- علی هنرور
97- محمد سجاد طاهری
98- محمود محمد تبریزی
99- سعید نعمتی
100- سلمان رئیس عبداللهی
101- پیمان رضایی
102- بیژن اسدی پور
سیدمحمد خاتمی اعترافات و دادگاه دیروز را نمایشی و فاقد اعتبار خواند.
سیدمحمد خاتمی با نمایشی خواندن آنچه که شنبه دهم مردادماه تحت عنوان دادگاه متهمان حوادث اخیر برگزار شد، اعترافات مطرح شده را فاقد اعتبار عنوان و بر محاکمه مسببان جرمها و جنایاتی که در بازداشتگاهها رخ داده تأکید کرد. سیدمحمد خاتمی که عصر روز شنبه با جمعی از فعالان سیاسی و نمایندگان فعلی و ادوار مجلس دیدار و گفتگو میکرد تأکید کرد: نظام و دفاع از آن برای همه مهّم و معتبر است و نباید اجازه داد منحرفان به نام نظام به اصل نظام و مردم لطمه بزنند. در نظام ما كه حاصل انقلاب اسلامی است، حقّ و حرمت مردم جایگاه والایی دارد و مدافع اصل نظام کسی است كه از این حقّ و حرمت و از جمله از رأی مردم و تأثیر واقعی آن دفاع كند.
آن طور که من مطلع شدم و همگان شاهد بودند آنچه نام دادگاه متهمان حوادث اخیر بر آن نهادند مغایر با موازین قانون اساسی، قوانین عادی و حقوق شهروندی است.
در این جریان به جای ایراد اتهام جدّی به متهمان، به اصل نظام، مردم و بسیاری از شخصیتهای مؤثر و معتبر كه بیش از همگان برای اسلام و نظام و ملّت ایران دلسوزی داشتهاند اهانت شد و در واقع تكرار مطالبی بود كه به كرّات برخلاف موازین قانونی و شرعی از بعضی تریبونهای خاص ابراز شده بود.
تكیه بر اعترافاتی كه در شرایط خاص بیان شده است، از نظر قانونی هیچ گونه اعتباری ندارد. علاوه بر آنچه در مراحل دستگیری و بازداشت این افراد شاهد آن بودیم، مخدوش بودن شرایط واقعی یک دادگاه علنی، عدم اطلاع قبلی وكلای متهمان و محاكمه شوندگان از زمان دادگاه و محتوای پرونده و موارد متعددی از این دست اشکالات مهّمی است كه به این دادگاه وارد است.
گمان نمیكنم آیت الله شاهرودی ریاست محترم قوه قضاییه نیز با این روند و اقدام موافق باشند؛ آن هم در شرایطی که افکار عمومی در انتظار برخورد با مسائل و فجایعی هستند كه در بعضی از بازداشتگاهها در جریان دستگیریها رخ داده و در مواردی منجر به قتل شده است و رهبری هم صراحتاً دستور رسیدگی، پیگیری و برخورد جدّی در این زمینه را صادر کردهاند.
رئیس جمهور سابق ایران در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم نمایشهایی از این دست كه زیان آن مستقیماً متوجه اصل نظام خواهد بود و اعتماد عمومی را بیش از پیش مخدوش خواهد کرد مسؤولان را از پیگیری جرائم و جنایت هایی كه صورت گرفته است غافل نكند.
دیدار عصر روز شنبه سید محمد خاتمی با فعالان سیاسی و نمایندگان فعلی و ادوار مجلس در حالی در دفتر وی برگزار شد که مدافعان اصولگرایی در رسانه های صداقت پیشه! خود سراسیمه خبر از سفر وی به یزد به خاطر عدم حضور در مراسم تنفیذ داده بودند.
سیدمحمد خاتمی اعترافات و دادگاه دیروز را نمایشی و فاقد اعتبار خواند.
سیدمحمد خاتمی با نمایشی خواندن آنچه که شنبه دهم مردادماه تحت عنوان دادگاه متهمان حوادث اخیر برگزار شد، اعترافات مطرح شده را فاقد اعتبار عنوان و بر محاکمه مسببان جرمها و جنایاتی که در بازداشتگاهها رخ داده تأکید کرد. سیدمحمد خاتمی که عصر روز شنبه با جمعی از فعالان سیاسی و نمایندگان فعلی و ادوار مجلس دیدار و گفتگو میکرد تأکید کرد: نظام و دفاع از آن برای همه مهّم و معتبر است و نباید اجازه داد منحرفان به نام نظام به اصل نظام و مردم لطمه بزنند. در نظام ما كه حاصل انقلاب اسلامی است، حقّ و حرمت مردم جایگاه والایی دارد و مدافع اصل نظام کسی است كه از این حقّ و حرمت و از جمله از رأی مردم و تأثیر واقعی آن دفاع كند.
آن طور که من مطلع شدم و همگان شاهد بودند آنچه نام دادگاه متهمان حوادث اخیر بر آن نهادند مغایر با موازین قانون اساسی، قوانین عادی و حقوق شهروندی است.
در این جریان به جای ایراد اتهام جدّی به متهمان، به اصل نظام، مردم و بسیاری از شخصیتهای مؤثر و معتبر كه بیش از همگان برای اسلام و نظام و ملّت ایران دلسوزی داشتهاند اهانت شد و در واقع تكرار مطالبی بود كه به كرّات برخلاف موازین قانونی و شرعی از بعضی تریبونهای خاص ابراز شده بود.
تكیه بر اعترافاتی كه در شرایط خاص بیان شده است، از نظر قانونی هیچ گونه اعتباری ندارد. علاوه بر آنچه در مراحل دستگیری و بازداشت این افراد شاهد آن بودیم، مخدوش بودن شرایط واقعی یک دادگاه علنی، عدم اطلاع قبلی وكلای متهمان و محاكمه شوندگان از زمان دادگاه و محتوای پرونده و موارد متعددی از این دست اشکالات مهّمی است كه به این دادگاه وارد است.
گمان نمیكنم آیت الله شاهرودی ریاست محترم قوه قضاییه نیز با این روند و اقدام موافق باشند؛ آن هم در شرایطی که افکار عمومی در انتظار برخورد با مسائل و فجایعی هستند كه در بعضی از بازداشتگاهها در جریان دستگیریها رخ داده و در مواردی منجر به قتل شده است و رهبری هم صراحتاً دستور رسیدگی، پیگیری و برخورد جدّی در این زمینه را صادر کردهاند.
رئیس جمهور سابق ایران در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم نمایشهایی از این دست كه زیان آن مستقیماً متوجه اصل نظام خواهد بود و اعتماد عمومی را بیش از پیش مخدوش خواهد کرد مسؤولان را از پیگیری جرائم و جنایت هایی كه صورت گرفته است غافل نكند.
دیدار عصر روز شنبه سید محمد خاتمی با فعالان سیاسی و نمایندگان فعلی و ادوار مجلس در حالی در دفتر وی برگزار شد که مدافعان اصولگرایی در رسانه های صداقت پیشه! خود سراسیمه خبر از سفر وی به یزد به خاطر عدم حضور در مراسم تنفیذ داده بودند.
پس از رخدادهای تلخ و فاجعه بار پیامد انتخابات ریاست جمهوری دهم و تحمیل زندگی مخفی دیگر نتوانستم دست به نوشتن بزنم چراکه دیگر فائده ای برآن به ویژه از سوی حاکمان فعلی مترتب نمی دیدم و ظاهرا نوشته ها و فعالیتهای امثال بنده که در همه سالهای گذشته جز بر سبیل نصیحت به ائمه مسلمین و انجام فریضه امربه معروف و نهی از منکر نبوده است جز آنکه بر سوء تفاهم اینها بیفزاید و با تحلیل های خیالپردازانه و نادرست آنرا به براندازی نرم و انقلاب مخملین تحویل نمایند ( اگر آنها را در این باره صادق بدانیم و گرنه باید بگونه دیگری موضوع را نگریست و تحلیل کرد) و با استفاده از فرصت اخیر در پی انتقام برآیند و دوستان شریف و عزیزی از جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را به بند کشند تا براین توهمات خود ساخته شان اقرار بگیرند و...در این شرایط که از آسمان سنگ فتنه می بارد جز سکوت چه می توانستم بکنم و با چشمی گریان و دلی خونین نظاره گر باشم ؟
اما و صد اما که در اینروزها شاهد وقایع و مباحثی بودم که اگر اینها در سالهای قبل از انقلاب رو نمایی می شد به نظرم هرگز انقلاب اسلامی رخ نمی داد و نظام جمهوری اسلامی ار دل آن بیرون نمی آمد ( برای اینکه باز سوء تفاهم نشود باید به غیبت امام خمینی و شخصیت هایی چون شهیدان مطهری و بهشتی و شریعتی و...در این بازنمایی مورد اشاره توجه تام داشت ) تا به اینجا برسیم . بدون آنکه بخواهم به شرح و بسط این مدعا بپردازم فقط به یکی از مباحثی که اینروزها محل مناقشه فراوان ذیل عنوان « مشروعیت و مقبولیت نظام » مطرح شده است می پردازم . حامیان جناح اقتدارگرا و نظریه پردازان روحانی آنها براین نظر پای می فشارند که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران الهی است و مقبولیتش با مردم است و از اینرو رای مردم مشروعیت بخش به حکومت و حاکمان و در راس آنها ولایت فقیه نیست و از اینرو به نظریه کشف و نه انتخاب ولی فقیه توسط خبرگان می رسندو...از سوی دیگر حامیان جناح اصلاح طلب و نظریه پردازان روحانی آنها قرار دارند که تحقق هر دو مقوله مشروعیت و مقبولیت نظام را در گرو رای و نظر اکثریت مردم می دانند و حتی حکومت ائمه معصومین را جز در سایه قبول مردم ممکن نمی دانند و در این باره به سیره و گفتار نبوی و علوی استناد می کنند . البته جدای از این مبحث نظری روشن است که آنچه تاکنون مبنای اداره جمهوری اسلامی ایران قانون اساسی مورد تایید اکثریت مردم است که صد البته قرابت بیشتری با قرائت اصلاح طلبان از این بحث دارد هرچند در سالهای اخیر تلاش فراوان شده است که غلبه قرائت اقتدارگرایانه از این قانون را رواج دهند و امکان تحقق عملی آنرا ذیل حکومت و دولت اسلامی فراهم و شرایط تغییر قانون اساسی را براین پایه فراهم آورند . بااینهمه هدف من از این نوشتار ورود به این بحث نظری و مدرسی که در تخصص علمای دینی و اندیشمندان مربوطه است ، نیست بلکه من می خواهم از همه آنانی که از نظر اول دفاع می کنند این سئوال را بپرسم که هدف از تشکیل حکومت و دولت اسلامی یا جمهوری اسلامی چیست ؟ به نظرم تا بدین سئوال پاسخ روشن داده نشود پرداختن به آن بحث نظری مشروعیت و مقبولیت جز « فراموشی اصل و چسبیدن به فرع » نیست .
تا آنجا که بنده آموخته ام پیامبران الهی برای حاکمیت توحید و عدالت و ارزشهای دینی و اخلاقی (صداقت ، امانتداری ، رعایت حقوق بندگان خدا ،...) آمده اند و خداوند در قرآن همینها را به عنوان رسالت پیامبرگرامی اسلام یادآور شده است و آخرین رسول الهی فرمود :" من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را کمال بخشم ." قطعا هدف عملی هر حکومتی بنام دین و پیامبران الهی جز اینها نمی تواند باشد و تحقق اینها جز ار طریق پذیرش داوطلبانه افراد بطور عقلانی و ایمانی ممکن نیست . اگر اکثریت افراد جامعه ای براین منهج راه بردند تحقق نظام دینی ممکن می شود همانگونه که انقلاب اسلامی برهبری امام خمینی برآیند اینراه بود و نظام جمهوری اسلامی ایران با رای اکثریت قاطع مردم بنیان یافت اما اگر به هردلیلی اکثریت مردم یک واحد ملی براین راه نرفتند طبعا تحقق حکومت دینی برآنها ممتنع می شود مگرآنکه عده ای براین نظر باشند که شرط تحقق و حدوث حکومت دینی رای مردم است اما بقایش به رای مردم نیست و وظیفه حاکمان است که آنرا به هرشکلی ولو زور و غلبه حفظ نمایند و در واقع به نظریه تغلب ، که نظریه غالب در بین برخی نظریه پردازان اهل سنت است ، تمسک یابند و گردن نهند ! هرچند که همه عالمان و متفکران شیعه در گذشته و بخش قابل توجهی از معاصرین بطور قاطع بر ضد این نظریه اظهار نظر و آنرا خلاف سیره نبوی و علوی و عقلا دانسته و می دانند . اصولا تحقق حکومت دینی چون با اخلاقیات و ایمانیات افراد سرو کار دارد و از این نظر تفاوتی بنیادی با دیگر حکومتها دارد جز با پذیرش و قبول داوطلبانه افراد دیل حکومت ممکن نمی شود چرا که مسائل اخلاقی و ایمانی با قلب و روح آدمها سروکار دارد و هیچ قرابتی با زور و غلبه حکومتی ندارد . امام خمینی بدرستی می گفت که ما برای حکومت بر قلبها آمده ایم و نه حکومت بر تن ها ، چراکه این دومی را هر حکومتی می تواند انجام دهد ! جناح اقتدارگرا که حتی طرح از بحث مشروعیتی مردمی حکومت را برنمی تابد و آنرا نوعی بی حیایی توصیف می کند باید به این سئوال جواب دهد که اگر اکثریت مردم ایران به هردلیلی خواهان نظام دینی نبودند آیا باز آنها می خواهند با زور و غلبه این نظام را برآنها تحمیل کنند؟ به نظرم اصل این بحث اینجاست و قطعا اگر اکثریت مردم با نظام دینی باشند همانگونه که با امام بودند و ماندند جایی برای این بحث باقی نمی ماند . اگر این بحث امروز به این صورت حاد مطرح شده به این دلیل است که عملکرد حاکمان اکثریتی از مردم را در درستی این راه به تردید انداخته است و متاسفانه شاهدند که به جای چاسخگویی به این تردید ها و رعایت دحقوق شهروندان اقتدارگرایان حاکم برآنند که با زور و غلبه خود را با توجیه های عجیب و غریب بر مردم و کشور تحمیل نمایند . سخن آخر اینکه روزگاری دانشمندی در نقد تجربه عملی ایدئولوژی کمونیستی در کشورهای اروپای شرقی گفته بود بزرگترین اشتباه مارکس در تدوین این ایدئولوژی این بوده که فراموش کرد یادآور تحقق عدالت اجتماعی به انسان های فرهیخته و از خود گذشته نیاز دارد ! وقتی در مورد این ایدئولوژی و تجربه عملی اش چنین گفته شده و سرانجام کشورهای کمونیستی هم پیش روی ماست آنگاه بسیار باید در باره تجربه عملی حکومتی بنام دین که در نهایت برای تحقق عملی اش با قلب و روح انسانها سرو کار دارد تامل های بسیار باید کرد و دانست اگر واقعا در پی تحقق آنی هستیم که پیامبر و ائمه معصومین و اولیاء و علمای راستین اسلام و شیعه می خواستند این با زور و غلبه میانه ای ندارد و ممکن نیست و اگر هدف قدرت و حکومت است و دین لقله زبان و ابزار حکومت ، خوب روشن است که در این مسیر هدف ، وسیله را مجاز می سازد و تمسک به بحث مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی و...راهگشا می شود و « فراموسی اصل و چسبیدن به فرع» برای انحراف افکار عمومی بد نیست که هرروز و شب تکرار شود و...
رسانه های اصولگرای ایران روز گذشته در گزارش تصویری خود، چهره های بزرگان اصلاح طلب را که ۴۰ روز در زندان به سر می بردند منتشر کردند. همین طور اعترافات آنان را که بیش از همه چیز مرا به یاد اعترافات گالیله انداخت، آخه گالیله هم اعتراف کرده بود زمین ثابته و مرکز جهان !!
بلافاصله پس از انتشار تصاویر دادگاه، در اینترنت تصاویری ایجاد و منتشر شد که به مقایسه این تصاویر با تصاویر قبل از زندانی شدن محمد علی ابطحی و محمد عطریان فر می پرداخت. دیروز همه از دیدن چهره پریشان ابطحی و عطریان فر متعجب بودند، گویا تاکنون هرگز این دو نفر را اینگونه ندیده بودند!
ولی من دیده بودم! من هر دو نفر را در همین حال پریشانی دیده بودم! البته بسیار جوان تر از امروز با مو و ریشی که هنوز سیاه بود و جوانی در چهره آنان موج می زد.
به خاطر دارم روزی به اصرار دوستان به موزه ای در میدان توپخانه تهران که نام آن را “عبرت” گذاشته اند و نمی دانم چقدر عبرت گرفته اند، رفتیم.
در اوایل بهمن ماه سال ۱۳۵۰ در اجرای دستور محمد رضا شاه ایران، کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک- شهربانی در محل زندان موقت اطلاعات شهربانی تشکیل شد. کمیته مشترک محل استقرار مجربترین و خشنترین شکنجهگران شاه بوده است. سال ۱۳۷۹ در زمان دولت سید محمد خاتمی، این زندان به موزه عبرت تبدیل شد.(گزارش کامل آن بازدید را به زودی در وبلاگم منتشر می کنم)
آن زندان بندی به نام بند(۳) داشت که بعد از تبدیل شدن به موزه به بند “چهره های ماندگار” نام گذاری شده بود. سرتاسر راهرو عکس های چهره هایی که در این بند و این زندان نگه داری می شدند نصب شده بود. در بین نام ها و عکس ها، نام چهره های ماندگاری که در تصویر آنان جوانی موج می زد دیده می شد. محمد بسته نگار، مهدی کروبی، مرتضی حاجی، آیت الله سید علی خامنه ای، سید هادی خامنه ای، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، آیت الله منتظری، لطف الله میثمی، عباس دوزدوزانی، محمد هاشمی، عسکراولادی، بادامچیان، غلامحسین کرباسچی از جمله افرادی بودند که عکس آنان در این بند دیده می شد. عکس محمد عطریان فر و محمد علی ابطحی نیز آنجا بودند. اگر به آنجا مراجعه کنید، عکس آنان تقریباً با فاصله اندک روبروی یکدیگر است(اگر تاکنون حذف نکرده باشند)
دو چهره جوان از این دو مبارز سیاسی علیه ظلم و استبداد در آن موزه دیدم. اجازه عکس برداری نداشتیم ولی عکسی از چهره محمد علی ابطحی در آن زندان دارم. به خاطر دارم سال ها قبل(۴ یا ۵ سال قبل) خود محمد علی ابطحی این عکس را در وبلاگش گذاشت. راهنمای موزه در خصوص وضعیت این زندانیان سخن می گفت: “اینان در رژیم شاه محکوم به اقدام علیه امنیت کشور شده اند” نمی دانم شاید آن زمان هم اعتراف کرده اند چون می دانم آن زمان در آن زندان، حسینی(شکنجه گر معروف ساواک) مامور اعتراف گیری بود! و می دانم در آن زمان هم هرکس اعتراف کرد هیچ کس باور نکرد چون حسینی را می شناختند و طعم تلخ شلاق او را می دانستند. پس تو هم باور نکن برادر……….
اللهم اشغل الظالمین بالظالمین
پارلماننیوز: مشاور مطبوعاتی احمدینژاد از سمت خود استعفا داد.
علیاكبر جوانفكر در گفتگو با فارس، از استعفای خود خبر داد و گفت:«روال این بود كه پستهای مشورتی رئیسجمهور از یك دولت به دولت دیگر منتقل میشد، اما می توان این روال را با بازگذاشتن دست رئیسجمهور برای یك انتخاب جدید، تغییر داد.»
وی با تاكید بر این كه خود را نامزد هیچ مسئولیت جدیدی نكرده افزود:«افراد تازهنفس زیادی برای تصدی مسئولیتها وجود دارند كه باید راه را برای آنها باز كرد.»
گفتنی است، علیرغم گذشت 2 هفته از استعفای جوانفكر، هنوز رئیس دولت نهم با این استعفا موافقت نكرده است.
جوانفكر كه از فعالان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بود، در زمان شهردار بودن احمدینژاد در شهرداری تهران فعالیت داشت و در انتخابات نهم ریاست جمهوری به عنوان مسئول كمیته تبلیغات ستاد احمدی نژاد فعالیت داشت؛ وی در دولت نهم نیز به عنوان مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور منصوب شده بود.
جناب آقاي جنتي دامت برکاته
امام جمعه موقت تهران
با اهداي سلام و تحيت، سخنان جنابعالي در خطبه دوم نماز جمعه تهران، گذشته از نکات مثبت و قابل تقدير آن، شامل دو نکته بود که نه تنها منطبق با واقعيت نيست بلکه موجب تشديد تنش سياسي موجود است. نکته اول اينکه محرکان حوادث اخير را تنها مسبب مرگ مقتولان اين حوادث معرفي کرديد و کمترين اشارهاي به نوع برخورد با معترضين و خصوصا قتل چهار نفري که در بازداشتگاهها جان خود را از دست دادند و لزوم معرفي و مجازات مسببان آن نکرديد. البته اين امر معمايي را براي اين بنده حل کرد و آن اينکه افرادي که دست به اين جنايتها ميزنند از نظر ايدئولوژيک و اعتقادي مستظهر به توجيهات امثال حضرتعالي هستند.
بلاتشبيه استدلال جنابعالي شبيه استدلال معاويه در جنگ صفين است که پس از شهادت عمار ياسر و سخت شدن کار بر او، گفت قاتل عمار علي است که او را به اين جنگ آورد! بي ترديد افرادي مانند آقاي موسوي در تحريک مردم به تجمعات خياباني نقش داشتهاند ولي آيا اين امر ميتواند توجيه کننده هرگونه رفتاري با اين مردم خصوصا در بازداشتگاهها باشد؟ اينکه به بهانه حفظ نظام ظلمها را خلاف همه نصوص اسلامي توجيه ميکنيد و در استدلالهاي خود مغالطه به کار ميبريد و از بيان حق خودداري مينماييد باعث ميشود که بخشهاي خوب حرفهاي شما هم زمينه پذيرش نداشته باشد.
دفاع از نظام و رهبري به اين نيست که اين حقايق را کتمان کنيم بلکه به اين است که قبل از آنکه غربگرايان اين موارد را به عنوان نقض حقوق بشر اعلام کنند و پرچم اصلاح به دست گيرند خودمان آنها را مطرح و اصلاح کنيم. شهيد آيتالله مطهري ميفرمايند: «روحانيت نبايد اجازه دهد پرچم اصلاحات اجتماعي به دست روشنفکران غربزده بيفتد.» حرفهاي به تعبير شهيد مطهري «ميخ دار» افرادي مانند حضرتعالي و جناب آقاي محمد يزدي همواره مانعي براي اصلاحات واقعي و سدي براي جذب قشر فهيم و تحصيلکرده بوده است. (به عنوان نمونه جناب آقاي يزدي پس از پيشنهاد جناب آقايهاشمي مبني بر آزادي زندانيان، خطاب به آقايهاشمي گفتند شما چهکاره هستيد، ولي بعد از توصيه آقاي احمدي نژاد به رئيس قوه قضائيه مبني بر رعايت رأفت اسلامي با بازداشت شدگان نفرمودند شما چهکاره هستيد. اين نحو سخن گفتن و اينگونه رفتارهاي دوگانه مقبوليت فرد را تضعيف ميکند.) اميدوارم عنايت فرموده روش خود را تغيير دهيد.
نکته دوم اينکه حوادث اخير را معلول انتقامگيري جناب آقايهاشمي رفسنجاني به خاطر شکست در انتخابات قبلي رياست جمهوري دانستيد. قطع نظر از اينکه اين سخن خارج از حوزه انصاف است، فرضا که چنين باشد، آيا آقاي احمدي نژاد با نوع مناظرات خود زمينه اين حوادث را فراهم نکرد و هيچ تقصيري نداشت؟ آيا بخشي از منشأ اعتراضات رفتار انتخاباتي ايشان نبود؟ آيا مبادي راي آقاي احمدي نژاد با توجه به آن مناظرات و فرصت ندادن به آقايهاشمي براي دفاع از خود در صدا و سيما و توزيع گسترده کمکهاي نقدي در روستاها و... در انتخابات، صحيح بود؟ بايد اشکالات دو طرف را به دور از حب و بغضها مطرح کنيم. علت اينکه اين فتنه هنوز پايان نيافته است اين است که هيچ طرفي اشکالات خود را نميپذيرد. براي شما آرزوي توفيق بيشتر دارم.
با تقديم احترام
علي مطهري / 9/5/1388
در این بیانیه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسانهایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شود اقرار کنند به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند ممکن است بگویند. میگفتند محسن روحالامینی حق داشت که شهید شد. می گفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم این نمایش هفتهها پیش برگزار میشد. میگفتند هرچه را که به آنان میگفتند تا گفته باشند که اینها حرفهای ما نیست.
دندان شکنجهگران واعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی میگیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرمند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته از آن برجستهترین نقشها را بر عهده داشتهاند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشتهاند به چیزی کمتر از آن تهدید میکنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بیآبروییها هدف گرفتهاید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدة دادگاههایی اینچنین فرمایشی سقوط اخلاقی و بیاعتباری صحنهگردانان آن است.
صحنههایی که دیدیم و دیدید جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سبکف با طرح مطالبی بیربط، با استناد به کتابهایی که به خروار خمیر میشوند، با تکیه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد به اعترافهایی که رنگ شکنجههای قرون وسطایی از آن هویداست انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخواندهاند که پیامبر اکرم (ص) فرمود برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند حدی نیست یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند اقراری برای او نیست (الغدیر جلد ششم).
مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بیخبری چهرةشان را دیدند احساس همدردی میکنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجبتر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمه مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مىکرد جنبندهاى بر روى زمین باقى نمىگذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مىاندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمىتوانند افکنند
میرحسین موسوی
رئیس جمهور سابق کشورمان با نمایشی خواندن آنچه روز گذشته تحت عنوان دادگاه متهمان حوادث اخير برگزار شد، اعترافات را فاقد اعتبار عنوان و بر محاکمه مسببان جرمها و جنایات رخ داده در بازداشتگاهها تاکید کرد.
به گزارش روابط عمومی دفتر حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی، شب گذشته جمعی از فعالان سیاسی و نمایندگان فعلی و ادوار مجلس با رئیس دولت اصلاحات دیدار و گفتگو کردند.
در این دیدار سید محمد خاتمی گفت:«براي همه، نظام و دفاع از آن مهّم و معتبر است و نبايد گذاشت منحرفان به نام نظام به اصل مردم لطمه بزنند.»
وی تصریح کرد:«در نظام ما كه حاصل انقلاب اسلامي است حقّ و حرمت مردم جايگاه والايي دارد و مدافع اصل نظام آنست كه از اين حقّ و حرمت و از جمله از رأي مردم و تأثير واقعي آن دفاع كند.»
خاتمي درباره آنچه به نام دادگاه متهمان حوادث اخير انتشار يافت، اظهار داشت:«تا آنجا كه من اطلاع يافتم آنچه انجام شده مغاير با موازين قانون اساسي، قوانين عادي و حقوق شهروندي است. »
رئیس جمهور سابق کشورمان تاکید کرد:«در اين جريان به جاي ايراد اتهام جدّي به متهمان، به اصل نظام و مردم و بسياري از شخصيتهاي مؤثر و معتبر كه بيش از همگان براي اسلام و نظام و ملّت ايران دلسوزي داشتهاند اهانت شد و در واقع تكرار مطالبي بود كه به كرّات از بعضي تريبونهاي خاص برخلاف موازين قانوني و شرعي ابراز شده بود.»
وی ادامه داد:« تكيه بر اعترافات ادعايي كه در شرايط خاص بيان شده است، هيچ گونه اعتباري ندارد. نبودن شرايط واقعي دادگاه علني، عدم اطلاع قبلي وكيلان و محاكمهشوندگان از زمان دادگاه و محتواي پرونده، ... مشكلات مهّمي است كه در جريان اين دادگاه وجود داشت.»
خاتمي تصریح کرد:«گمان نميكنم آيت الله شاهرودي رياست محترم قوه قضاييه نيز با اين روند و اقدام موافق باشند، به خصوص در اين موقعيّت كه همگان منتظر برخورد با مسائل و فجايعي كه در بعضي از بازداشتگاهها و در جريان بازداشتها و برخورد با بازداشت شدگان رخ داده كه احياناً منجر به قتل هم شده است هستند، خصوصا آنکه رهبر انقلاب نيز دستور رسيدگي، پيگيري و برخورد جدّي در اين زمينه را دادهاند.»
رئیس جمهور سابق کشورمان خاطر نشان کرد:« اميدوارم نمايشهاي اينچنيني كه بيش از هر چيز به زيان نظام است و اعتماد عمومي را بيش از پيش مخدوش ميكند، مسئولان محترم را از پيگيري جرمها و جنايتهاي واقعي كه صورت گرفته است غافل نكند.»
نوروز: جبهه مشارکت ایران اسلامی در واکنش به دادگاه فرمایشی و بی خاصیت و رسوای برگزار شده در روز شنبه طی بیانیه شدیدالحنی این روند محاکمه را بی اعتبار و کیفرخواست را دست پرورده روزنامه کیهان دانسته و نوشته حتی مرغ پخته هم از این اتهامات خنده اش میگیرد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
كودتاي انتخاباتي اقتدارگرايان با آغاز شوي مضحك دادگاه فله اي جمعي از بازداشت شدگان اخير وارد مرحله اي تازه شد.
در دادگاه امروز آنچه بيش از هرچيز جلوه گري كرد، متن دادخواست مدعي العموم بود كه پس از 50 روز ايزوله كردن و فشار بر صدها تن بازداشتي مختلف انتظار مي رفت متن قابل تامل و جدي تري باشد، اما آنها به قدري از به زمين سفت خوردن كودتايشان در جامعه دچار شوك و عصبيت هستند كه حاصل آن بيانيه اي آشفته و ضعيف در حد سرمقاله هاي آشناي كيهان از كار در آمده كه مرغ پخته را هم به خنده مي اندازد. آنها به قدري در اين تهيه اين دادخواست، شتابزده عمل كرده اند كه حتي در تشخيص اعضاي شوراي مركزي جبهه مشاركت كه به راحتي در سايت ها قابل جست و جوست، خطا كرده اند و به عنوان نمونه آقاي دكتر تاجيك، رئيس محترم دفتر مطالعات استراتژيك در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي را عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت خوانده اند ! متاسفانه در اين متن سياسي و غيرحقوقي و غيرمستند، تحليل هاي ارايه شده نيز دقتي در همين حد دارد.
در اين متن كه بر اساس گزارش خبرگزاري فارس به عنوان بازوي تبليغاتي و رسانه اي كودتا كه پيش از هر رسانه اي و با رانت ويژه به آن دست يافته، عمق كينه جريان اقتدارگرا از 8 سال اصلاحات و آرمان هاي والاي آن و نيز رهبر آن جناب آقاي سيد محمد خاتمي نشان داده شده است.
كيفرخواست در بخشي تبديل شده است به دفاعيه تمام قد از كشورهاي سوسياليستي¬يي كه در آنها راي دزدي شده و در بخشي ديگر به بهانه اثبات ادعاي محمل انقلاب مخملي در ايران، ناخواسته كشور و نظام ما را با آنها مقايسه نموده و در اين مسير داستان سرايي امنيتي پليسي را به كمك ذهني مغشوش و با ضريب هوشي پايين در خدمت القاي آن نموده است.
جالب است كه در اين متن از ديگر اهداف ستاد كودتا نيز به خوبي پرده برداري شده است و آن هدف شوم برخورد با احزاب و گروه هاي اصلاح طلب و نيز تشكل هاي مستقل غير دولتي است. آنها در اين مسير به ايراد اتهاماتي بي اساس بر پايه يكسري شواهد بي ربط پرداخته اند كه به هيچ وجه به آن چه مراد تنظيم كنندگان دادخواست است، شهادت نمي دهند.
آنها بر اساس اسناد ربوده شده از حزب گويي كشف بزرگي كرده اند و در دادخواست به نقل از سند تاملات راهبردي سياسي- تشكيلاتي كه به اشتباه در دادخواست "سند تعاملات راهبردي سياسي- تشكيلاتي" ناميده شده، آورده اند: «در مرحله نخست حضور در نهادهاي رياست جمهوري، مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي شهر و روستا و در مرحله بعد مجلس خبرگان نهادهاي مناسب تري براي حضور طرفداران مردمسالاري مي باشند.» حال بايد از آقاياني كه پس از 50 روز بگير و ببند اين دادخواست را تنظيم كرده اند پرسيد، مگر برنامه ريزي يك حزب قانوني براي كسب قدرت و ورود به نهادهاي انتخاباتي از طريق راي مردم جرم است؟ يا قرار است احزاب را هم تنها به عنوان مجيزگو و تاييدكننده چشم بسته همه رفتارهاي درست و غلط به رسميت بشناسيد و لاغير؟ يا در جايي ديگر به نقل از همين سند، اتخاذ استراتژي تبديل تهديدها و بحران هاي احتمالي به فرصت تثبيت و تقويت بعد مردمسالار نظام و چانه زني به جاي تشديد بحران و اغتشاش به عنوان مهم ترين راهبرد آرامش پايدار و زمينه حفظ وحدت واقعي در جامعه را ذنب لايغفري ذكر كرده ايد كه جز خيانت نام ندارد؟ آيا آنها كه بحران مي آفرينند تا جمهوريت نظام را به محاق ببرند خادم هستند و آنهايي كه پرهيز از بحران و تبديل آن را به مقوم ركن جمهوريت نظام دنبال مي كنند، خائن اند؟ چه خوب دشمني و كينه عميقتان را نسبت به مردمسالاري نشان داده ايد. همين دم خروس هاست كه شائبه دست بردن در آراي ملت را دامن مي زند. كساني كه هرگاه نام راي ملت و مردمسالاري را مي شنوند چون اسپند بر روي آتش مي شوند، آيا اگر دستشان برسد، دست در آراي ملت نمي برند؟ اين دادخواست عليه كيست؟ اينها كه همه دادخواست ناخواسته عليه جريان اقتدارگراست.
در مورد اعتراف هاي بيان شده از سوي جناب حجت الاسلام و المسلمين ابطحي در اين دادگاه نيز نگاه جبهه مشاركت همان است كه پيشتر در بيانيه هاي متعدد خود درباره اين اعتراف سازي ها به كرات اشاره كرده است. از نظر ما ديدگاه هاي آقاي ابطحي درباره مسايلي كه در دادگاه بيان كرد همان است كه در زمان آزادي خود در سايت شخصي خود و در مصاحبه ها و ارايه نظرات بدون فشار و بازجويي و انفرادي و ديگر تضييقات بيان كرده بود. همان طور كه در باقي تواب سازي هاي مشابه، ديگر اعتراف كنندگان پس از رهايي بر همان ديدگاه هاي سابق خود تاكيد كرده اند و لذا بيش از اين پرداختن به اين پروژه نخ نما را موجب زحمت بي حاصل خود و مردم آگاه و هوشيار كشورمان مي دانيم.
جبهه مشاركت ايران اسلامي با اميد به اينكه ادامه روند دادگاه، متفاوت از اين مسير رسوا، بي خاصيت و منزجركننده باشد، خواهان آن است كه از اين پس امكان حضور اسراي در بند جريانات اخير در بين خانواده هاي خود فراهم شده و وكلاي آنها به راحتي به اسناد پرونده موكلان خود دست يابند و به جريان حاكم نيز هشدار مي دهد كه از اين نمايش ها طرفي نخواهند بست و توجيهي براي اعمال و رفتار مجرمانه و كشتارها و خشونت هاي اخير آنها عليه ملت فراهم نخواهد شد. به جاي راه اندازي اين شوهاي تبليغاتي چه بهتر است كه فكري به حال پاسخ گويي تان در برابر دادگاه ملتي كنيد كه روي واقعي شما را به عينه در 50 روز اخير، حيران و بهت زده و سوگوار شهداي خويش به تماشا نشسته اند و براي استيفاي حقشان در برابر باتوم و گلوله هايتان سينه سپر كرده اند. دادگاه واقعي پيش از دادگاه عدل الهي آن جاست.
جبهه مشاركت ايران اسلامي
10/05/88
رسانهها و چهرههای حامی کودتا چون دروغ میگویند و زیاد هم میگویند، گافهای زیادی هم لابهلای حرفهایشان پیدا میشود. جدیدترین نمونه را در مصاحبه خبرگزاری فارس با ترقی عضو موتلفه میتوان دید که اعتراف میکند کیفرخواست دادگاه دیروز، سیاسی بوده است. متن این مصاحبه را بیهیچ ویرایش و کم و کاستی ببینید:
حميدرضا ترقي عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي در گفتگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس با اشاره به محاكمه و اعترافات اخير بازداشت شدگان اتفاقات اخير اظهار داشت: كيفر خواست روز گذشته بسيار جامع و مبتني بر تحليلهاي حقوقي و سياسي بود كه نشانگر دقت دادستان در پرونده متهمان بود.
وي با اشاره به نحوه برگزاري دادگاه متهمان اغتشاشات اخير افزود: دفاع متهمين و بازنگري ديدگاهها و عملكرد اصلاح طلبان در اعترافات اخير نشان داد كه بازداشت در اصلاح رفتار بازداشتشدگان موثر بوده است.
ترقي اعترافات اخير را در جهت شفاف شدن فضاي جامعه موثر دانست و تاكيد كرد: اعترافات اخير بازداشتشدگان در واقع به افكار عمومي كمك كرد تا در خصوص وقايع با دقت بيشتري تامل كنند.
اين فعال اصولگرا با اشاره به افشاگري بازداشتشدگان در خصوص برخي ارتباطات خاطر نشان كرد: افشاگري و اعترافات اخير، بيانات مقام معظم رهبري را در مبني بر انقلابهاي رنگين و مخملي به اثبات رساند.
عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي در ادامه با بين اينكه نظام اسلامي به قدرتي رسيده است كه ميتواند در دادگاه افراد بزرگ را نيز محاكمه كند، بيان داشت: انتظار مردم اين است كه تا همه در مقابل قانوني يكسان باشند و تفاوتي بين افراد بازداشتشده با اسامي برخي مطرح شدهها در كيفر خواست وجود نداشته باشد.
وي با بيان اينكه به صرف اعترافات يكنفر نميتوان كسي را مجرم دانست، خاطرنشان كرد: فرزندان آقاي هاشمي كه نامشان در كيفر خواست دادگاه مشهود بود بايد براي روشن شدن افكار عمومي در خصوص اتهامات مطرح شده شفاف سازي كنند.
ترقي با بيان اينكه نظام اسلامي در خصوص محاكمه هيچ فردي استثنا قائل نخواهد شد، ابراز داشت: نظام و انقلاب اسلامي قدرت محاكمه هر فردي را در دادگاه دارد و گوشهاي از اين ادعا را در محاكمه اخير نشان داد.
اين فعال اصولگرا با اشاره به اتهامات بازداشت شده عليه مير حسين موسوي ياد آور شد: با توجه به متن كيفر خواست و ادعاهاي مطرح شده از سوي بازداشت شدگان موسوي بايد در پاسخ به اعترافات حاميان خود در مقابل افكار عمومي پاسخگو باشد.
آیت الله محمد جواد حجتی کرمانی، نمایندهی مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی و دومین دورهی مجلس خبرگان، با بیان اینکه روزهای بسیار سختی را از سر میگذرانیم، تصریح کرد: ما سختیهای فراوانی را پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سر گذراندهایم. امّا امروزه روز، دارد کارد به استخوان میرسد و کشور ما در محاصرهی بلاهای ارضی و سماوی حتی در «نفس کشیدن» با مشکل مواجه است.
حجتی کرمانی در سلسه مقالاتی که از وی در روزنامه اطلاعات به چاپ میرسد اضافه کرد: شگفتا که اوضاع جوّی و شرایط طبیعی و فیزیکی و اتفاقات ناگوار و سانحههای هوایی نیز مزید بر علت شده و فضای عمومی کشور اعم از سیاسی و طبیعی آلوده و تیره شده است.این پژوهشگر اسلامی اضافه کرده است:سختیهای کنونی با آنکه بیسابقه نیست و ما سی سال پس از انقلاب را، روزی نبوده است، که بیمشکل از سر گذرانده باشیم، اما در این سی ساله، هیچگاه دعوا و جنجال، در حدی نبوده است که به زد و خورد خیابانی و کشته شدنهای دوسویه بکشد... به جز 30 خرداد سال 60 که آن هم درگیری فیزیکی و خیابانی نه میان هواداران انقلاب که میان کسانی که رودرروی انقلاب ایستاده و اسلحه کشیده بودند با جوانان جانباختهای که با تمامی وجود، برای دفاع از انقلاب تلاش میکردند، رخ داد.
حجتی کرمانی پرسیده است: چه بگویم که آیا ما میتوانستیم از همان درگیریهای خونین پرهیز کنیم؟ و آیا سیاست ما در ادارهی کشور، کلاً و صددرصد صحیح بوده است؟ و آیا میتوانیم به لفظ «جلاله» سوگند بخوریم که در این سی ساله و در دعواهای هر روزهی ما، هیچکدام از ما، هیچگونه تقصیر یا قصوری نداشته است؟ حاشا وکلا! مگر ما معصوم بودهایم و یا مگر در تاریخ حضرات معصومین نیز رخدادهایی برخلاف نظر و میل و تصمیم و ارشاد و راهنمایی آن بزرگواران صورت نمیگرفته است؟
آیت الله حجتی کرمانی اضافه میکند: آیا این خود یک اشتباه مزمن و متراکم نیست که ما، پیوسته اشتباه و خطا را به «دیگر»ی نسبت دهیم و این «دیگر»ی ممکن است «شخص» یا «شخصیت» یا «گروه» یا «قشر» یا «صنف» یا «حزب» یا «دستهی» «دیگر» باشد؟ ما در این سی ساله، عادت کردهایم که روشنفکرانمان به علما و روحانیون «غُرّ» بزنند که شما راهِ مملکتداری را نمیدانید و میخواهید با «فقه» کشورداری کنید و نمیتوانید. و علما و روحانیونمان به روشنفکران «نِق» بزنند که شما نسبت به نفوذ بیگانگان حساس نیستید و مرعوب یا مجذوب آنانید. و از اینرو به اصالت و خلوص انقلاب اسلامی لطمه میزنید... دانشگاهیان به حوزویان «چشم غُرّه» بروند و حوزویان، دانشگاهیان را با چشم «بدبینی» بنگرند... و این فرافکنی و تقصیر و قصور را به گردن «دیگر»ی انداختن منحصر به اقشار اجتماعی از قبیل روحانی و دانشگاهی و بازاری و اداری و کارگر و کشاورز نیست، که همهی ما فرداً فرد خود را بیتقصیر یا کمتقصیر میپنداریم و «دیگری» را عامل مشکلات و ناگواریها میشماریم: افراد و اشخاص و مقامات و هر شخص و هر مقام؛ «دیگر»ی را مقصر یا قاصر میداند و خود را از تقصیر و قصور مبرّا میپندارد!.
حجتی کرمانی اضافه کرده است: چرا راه دور برویم؛ در همین وقایع و اتفاقات ناگوار و تکاندهندهی پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، طرفین ـ یا بهتر بگویم ـ اطرافِ «رقابت» که متأسفانه به نزاع و دعوا و درگیری فیزیکی و حتّی کشته شدن خیابانی انجامید، اصحاب دعوا، هیچکدام برای خود هیچگونه قصور و تقصیری قائل نیستند و همهی قصورها و تقصیرها را به گردن «دیگر»ی میاندازند.
وی تصریح کرد: در صورتی که وقتی گرد و خاک دعوا فرو نشیند و هیجان و عصبانیت اطراف دعوا فرو خوابد و عقل و منطق بخواهد در کلّ ماجرا، حکم عادلانه و منصفانه دهد، آنگاه میتواند خالی از حبّ و بغض و موضعگیری خطی و جناحی و سیاسی، قصور و تقصیر را به گردن «همه» بیندازد... و واقع امر هم همین است چرا که در معصیتها و گناهان اجتماعی، کل افراد جامعه، از بزرگ و کوچک و عالم و جاهل و فرمانده و فرمانبر، همگی در برابر خدا و تاریخ مسئول و معاقبند و این قرآن و سنت و تاریخ است که شهادت میدهد بر آنکه حاکم و محکوم و عالم و جاهل و بطور کلی کل اقشار جامعه با اخلاق و تفکرات و اعمال و رفتار فردی و اجتماعی، پدیدآورندهی حوادث اجتماعی ـ اعم از خوب و بد ـ بودهاند... از پیروزی انقلاب و عوامل پیروزی و نیز از حوادث پس از 30 سال. در کُلّ این جریانات، همهی ما، اعم از زن و مرد و پیر و جوان و عالم و جاهل دخیل و سهیم بودهایم و اکنون نیز چنین است.
این مبارز پیش از انقلاب تصریح کرد:ما اگر عاقل باشیم باید دست آنکس را که ما را به عیب و کمبود علمی و اخلاقی و کردارمان آشنا میکند ببوسیم و از او تا آخر عمر سپاسگزار باشیم نه آنکه برای نادیده گرفتن و پوشاندن عیبی که از زبان دیگری شنیدهایم، صد عیب و ایراد درست و نادرست بر روی هم، بچینیم و طرفمان را از میدان بدر کنیم!.
آیت الله حجتی کرمانی در نقد طرفین ماجرا در حوادث اخیر تصریح میکند: این جو پرالتهاب و آکنده از کینه و نفرت که پارهای گویندگان و نویسندگان با ادعای انقلابی گری و اصولگرایی یا روشنفکری و اصلاح طلبی به وجود آوردهاند، با تعالیم اسلامی و قرآنی که مشحون از عقل و اخلاق است کمترین تناسبی ندارد و من به ضرس قاطع میگویم که ما، مدعیان بهترین دین و حکومت و نظام، «مُسرف»ترین مردم جهان هستیم و در این اسرافکاری همهی دنیا را پشت سر گذاشتهایم و عجبا! که دنیا را به چالش میکشیم و خود را مدیر اخلاقی و عملی و سیاسی دنیا میدانیم!
استاد حجتی کرمانی اضافه میکند:آیا واقعاً در این وقایع اسفبار که به قیمت جان جوانان بیگناه ما از پسر و دختر و هتک حرمت بسیاری از افراد و زندانیشدن عدهای دیگر تمام شد و دشمنان ما، از رقص و شادی در پوست خود نمیگنجیدند و هنوز هم تا مدتها فریاد و قهقههی دستهجمعی مستانهشان به گوش میرسد، شخص زید و عمرو و بکر و خالد و نیز گروه و حزب و جمعیت الف و ب و ج و د، هیچکدام مقصر نبودند و این شیاطین و اجنّه یا مأموران سیا و اینتلجنت سرویس و موساد بودند که در خیابانهای تهران به زد و خورد پرداختند و هتاکی کردند و دستشان به خون بیگناهان آلوده شد؟
عضو سابق مجلس خبرگان قانون اساسی اضافه میکند: در پاسخ این پرسشها که در واقع پرسشهای هر وجدان پاک و آزرده از ناگواریهای باورنکردنی این ایام است، پارهای شعارگونه و با اتکاء به ذهنیتهای از پیش ساخته و یا برای پردهپوشی و کتمان حقایق، متوسل به مطالب غیراثبات شده و جنجالی از قبیل انقلاب مخملی میشوند و حتی در مورد کشتهشدگان واقعه، حاضر نیستند، به سهمی که بطور مشخص دارند، اقرار کنند... توضیحاً عرض میکنم که در فجیعترین صحنههای درگیریهای خونین پس از انتخابات، کسانی از ارباب قدرت بطور مشخص مسلح بودهاند و کسانی هم گفته میشود درمیان جمعیت تیراندازی کردهاند... خب، در این میان، امثال این نگارندهی بیاطلاع، یک طرف مشخص را که دارای اسلحه بوده است میشناسد ولی دیگران را نمیشناسد. مسئولیت خون بیگناهان را از چه کسی مطالبه کنم؟ بخصوص کسانی در زندان درگذشتهاند و معلوم نیست علت مرگ آنها چه بوده است؟ اینها برای منِ کم اطلاع جای سئوالهای بزرگ به وجود میآورد که جز آنکه از مسئولان و مشخصاً از کسانیکه مسئولیت نظم و امنیت را برعهده دارند، توضیح بخواهیم چارهای ندارم.
وی اضافه میکند: ممکن است در پاسخ این سوال، با تندی و حدّت مواجه شوم و با تکرار آنچه در این ایام بسیار از رسانههای گوناگون شنیدهایم، من هم متهم شوم که جزئی از «انقلاب مخملی»ام؟!.
آیت الله حجتی کرمانی در ادامه یادداشت های خود در روزنامه اطلاعات ضمن برحق دانستن مطالبات اصلاح طلبان به آنها توصیه هایی میکند: دوستان معروف به اصلاح طلب که طرف اصلی مشاجرات اخیرند، مطالبات برحق خود را در قالبی بیان کنند که دستاویز سوء استفاده بدخواهان و آشوبگران و برخی از هوچیان به ظاهر حزباللهی قرار نگیرند: هتاکان و شعارچیان آتش بیار معرکهای که با قلم و بیان و رفتار و موضعگیری، هر چه میتوانند دعوا را غلیظتر و مشکل را مشکلتر و کلاف را سردرگمتر میکنند و هر دَم و ساعت و هر روز و شب در نوشتههای روزنامهای و سخنرانیها و گفتهها و تحلیلهای آبکی و کشکی و جعل شایعات همراه با هتک حرمت و اشاعهی تهمت و تعرض به عِرض و آبرو و حیثیت مسلمانان، آتش دشمنی و کینه و عداوت را در دلهای اصحاب دعوا بر میافروزند. تو گوئی یک طرف کفر محض است و دیگری اسلام محض، یکی اسرائیل است و امریکا و دیگری مصلح جهانی ! و باید در صحنه جنگ، سنگ تمام گذاشت و تا حریف بر جای خود ننشیند و منفور و منکوب و مخذول و مطرود نشود، از پای ننشست .
آیت الله حجتی کرمانی در تشریح فضای مسموم سیاسی کشور تصریح میکند:من میخواهم عرض کنم در حالیکه پیشنهادهای بسیار منطقی و عاقلانه آقای هاشمی مواجه با چنان واکنشهای حاد و غیرمنطقی میشود که فی المثل برادر بزرگوار، حضرت استاد شیخ محمد یزدی در مصاحبه مطبوعاتی خود، به سختی به آقای هاشمی حمله میبرد و در روزنامهها و گفتهها هم با بیانصافی و بیادبی تمام، نسبت به فردی که پس از امام و رهبری، سومین شخصیت استخواندار و با سابقه و همیشه در صحنه مبارزه و انقلاب است، به بدترین وجه اسائه ادب میکنند، آنگاه چگونه آقای خاتمی، با همه فضائل انسانی و شخصیت معتدل و روشنفکری که دارد، سخن از «رفراندم» به میان میآورد؟!
وی اضافه میکند:من میخواهم عرض کنم حالا که آقای هاشمی این سخنان را گفته همه، دنبال همین پیشنهادها را بگیریم و تا میتوانیم در مورد مطالبات برحق خودمان، به «وحدت کلمه» برسیم و با اکتفا به «کف» مطالبات، بهانه از دست فتنه جویان و بدخواهان دوسویه یا چند سویه بگیریم.
حجتی کرمانی با انتقاد از شیخ محمد یزدی میگوید:تا در این فضا قلم میزنم به صراحت از آقای یزدی شدیداً گله کنم که در میان معرکه، «نرخ» طی نکنند! و مباحث مربوط به ولایت فقیه و ولایت الهی و مردمی و مقولاتی چون مقبولیت و مشروعیت را پیش نکشند و همینجا آب پاکی روی دست ایشان بریزم و بگویم (چنانکه در مقالات سالهای گذشته در نقد مطالب ایشان و نیز حضرت استاد مصباح یزدی گفتهام) رأی مردم حتی در «مشروعیت» حکومت بالفعل (و نه بالقوه) پیغمبر(ص) و امامان معصوم (ع) هم شرط است به یک دلیل ساده (که این را در مجلس خبرگان دوم هم گفتم و به سختی مورد حمله قرار گرفتم) و آن اینست که اگر رضایت مردم در مشروعیت حکومت شرط نباشد، پس اجبار بر اطاعت یعنی حکومت استبدادی یا «دیکتاتوری صالح» جایز است... و به زبان طلبگی از آقای یزدی میپرسم «هل یجوز للنبّی اوالامام او الفقیه ان یُجبرالناس علی بیعته و طاعته؟»
حجتی کرمانی در بخش دیگری از مقاله خود اضافه کرده است:چرا راه دور برویم و از گذشتهها سخن بگوئیم: دیشب پسرم به من گفت شما که طرفین را مقصر میدانید، آیا کسی که فرزندش را گرفتهاند و زندانش کردهاند و بعد جنازهاش را تحویل پدر و مادر داغدارش دادهاند، چگونه میتواند با آن کسانی که چنین بلائی را بر سر فرزندش آوردهاند، آشتی کند؟!
وی اضافه کرد: من عرض میکنم: آقایان بزرگوار! استقلال کشور در خطر است، دین مردم در خطر است، شما را به خدا گردهم آئید و براساس عقل و اخلاق و به حکم شرع و قرآن، راهحلی برای برونرفت از این مشکل بجوئید. و این را صریحاً باید بگویم که اهمال در این قضیه و سرسری پنداشتن مشکل و اهمیت ندادن به این هشدارها که ممکن است از غرور باشد یا بیاطلاعی یا هر عامل دیگری...، واقعیت امر را دگرگون نمیکند و آیندهی این کشور هرچه باشد، مسئولیت مستقیم آن متوجه بزرگانی است که میتوانستند به حکم عقل و اخلاق و شرع، چارهای بجویند و خدای ناکرده در آن اهمال کردند... که چنین مباد.
حجتی کرمانی اضافه میکند: با بداخلاقی روشنی که آقای احمدینژاد در مصاحبه با مهندس موسوی و کروبی و رضائی، بخصوص با موسوی نشان داد (تجاوز به حریم دیگران و بدگوئی از کسانی که طرف مناظره نبودند)، نخستین «کبریت» این آتش را روشن کرد، که پیوسته بر آن بنزین ریختند و هنوز معلوم نیست به کجا میکشد.
پس از سایت جهان نیوز، سایت «الف» متعلق به احمد توکلی هم اعتراف کرد که «برگزارکنندگان دادگاه» خطا کردهاند و وارد بازی تازهای شدهاند که به نوشتهی ناصر ایمانی، روزنامهنگار شاخص اصولگرا، «سبب تلاطمهای سیاسی جدیدی خواهد شد.»
این نویسندهی قدیمی روزنامه رسالت با اشاره به ادعای بزرگ «کودتا و تغییر نظام جمهوری اسلامی با استفاده از پولها و امکانات تبلیغاتی کشورهای خارجی» که در کیفرخواست آمده، تاکید کرده که صرف اقرار متهمان برای اثبات این ادعا کافی نیست و دادگاه باید بر اساس «اسناد» قضاوت کند، نه اقرارها.گفتنی است سایت «جهان نیوز» صبح امروز تحلیل خود مبنی بر بازی خوردن در دادگاه نمایشی دیروز را به سرعت از سایت حذف کرد، اما مطلب سایت الف که در این آدرس منتشر شده، هنوز حذف نشده است.
(متن اعتراف سایت جهان نیوز به بازی خوردن از زندانیان سیاسی را بخوانید)
در همین حال دهها خواننده نیز با نوشتن نظراتی زیر مطلب این سایت اصولگرا، از اعترافگیریها انتقاد و به اثر معکوس آن اذعان کردند.
متن کامل یادداشت تحلیلی ناصر ایمانی را که در سایت الف با عنوان «هشدار» منتشر شده، بیهیچ تغییری بخوانید:
برگزاری دادگاه محاکمه دسته جمعی تعداد زیادی از فعالان اصلی یک جناح سیاسی کشور به اتهام براندازی با همکاری بیگانگان، مبنای ورود به مرحله جدید و بسیار جدی در عرصه سیاسی کشور است که ابعاد آن فوق العاده مهم و درخور توجه است.
اینکه آقایان موسوی و کروبی در انتخابات اخیر دچار توهم پیروزی شده بودند و از راهکارهای غیرقانونی برای اثبات مدعای خود استفاده کردند، یک بحث است و اینکه سران و چهرههای اصلی یک جریان سیاسی سابقهدار در قبل و بعد از انقلاب که تقریباً همگی مسئولیتهای مهم در نظام داشتهاند، قصد داشتند دست به کودتای مخملی و براندازی نرم بزنند، و با همکاری عوامل خارجی، نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهند، بحث دیگری است.
ابعاد مدعای این دادگاه به همین پنجاه نفر چهره فعال و معروف سیاسی از جناح موسوم به چپ یا اصلاحطلب خلاصه نمیشود. و با برده شدن نام چهرههایی همچون آقای هاشمی رفسنجانی و خاتمی و موسوی، و طرح مباحثی مانند انتقام از رهبری و غیره، ظاهراً به زودی به این چهرههای بزرگ نیز خواهد رسید که شاید زمینههای لازم در این دادگاه فراهم شود؛ زیرا اگر قرار بوده که کودتایی در کشور توسط این پنجاه نفر اتفاق بیافتد، بطور طبیعی باید پای عناصر اصلی این ماجرای یعنی سه چهره ذکر شده نیز به این ماجرا باز شود و آنان نیز محاکمه شوند در غیر اینصورت، دادگاه فقط عناصر دسته دوم را به محاکمه کشیده است. اما آیا براستی برگزار کنندگان دادگاه به به ابعاد بسیار وسیع و تاثیرگذار این اقدام خود در عرصه سیاسی کشور فکر کردهاند؟
اینکه افراد مذکور مثلاً اقدامات خلاف قانون مرتکب شده بودند و یا زمینهساز بروز آشوبهایی در کشور بودهاند (که اثبات قضایی جداگانه میطلبد)، یک موضوع است؛ و اینکه کیفرخواست دادستان، یکی از دو جناح بزرگ سیاسی کشور را متهم به براندازی نظام با استفاده از عناصر خارجی بنماید، موضوع دیگری است.
دو متهمی که در روز اول دادگاه نیز صحبت کردند، حداکثر به اشتباه خود در وجود تقلب در انتخابات اقرار کردند و اینکه خطاهایی نیز از ابعاد سیاسی در سالهای اخیر داشتهاند. اما فاصله این اعترافات یا اظهارات، تا برگزاری کودتای سیاسی به دست افراد خاص در کشور، بسیار زیاد است.
ابعاد حوادث تلخ پس از انتخابات که مقصرین یا قاصرین جدی از هر دو طرف در آن وجود دارد، در حال تبدیل شدن به مرحله جدیدی است که بسیاری از فعالین سیاسی و حتی چهرههایی که جزء ارکان نظام هستند را در بر میگیرد. ظاهراً دیگر قضیه توهم و اشتباه و بکارگیری روشهای غیر قانونی نیست، بلکه صحبت از کودتا و تغییر نظام جمهوری اسلامی با استفاده از پولها و امکانات تبلیغاتی کشورهای خارجی است. آن هم نه توسط چند جوان احساساتی یا فریب خورده بلکه توسط چهرههای بزرگی که سهم بزرگی در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی داشتهاند.
حال که دادگاه محترم، ادعای برگزاری کودتای مخملی در کشور را دارد، باید تا پایان کار و بطور دقیق و قانونی، با استفاده از اسناد و اعترافات متهمان، روشن نماید که این افراد و یا عناصر نامبرده شده چه نقشی داشتهاند. البته ناگفته نماند که صرف اقاریر متهمی علیه افراد دیگر نمیتواند مستند قضاوت واقع شود. ابهام در این زمینه خود سبب تلاطمهای سیاسی جدیدی خواهد شدو عکس زیر را یکی از خوانندگان برای ما ارسال کرده و دربارهی آنها گته است: عکسهای ارسال شده مربوط است به جناب حجتالاسلام دکتر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشگاه مفید، که به جرم حضور در بهشت زهرا در چهلمین روز شهادت جمعی از هموطنان، اینگونه وحشیانه به دست ماموران دولت کودتا مورد ضرب جرح قرار گرفته و دستگیر شده است. این عکسها را یک وبلاگ طرفدار کودتا به نام «بهشت خوبان» با افتخار در سایت قرار داده و چهره جانیان کودتاگر را هم شطرنجی کرده است.
پس از يک ماه و اندی بازداشت در شرايط نامشخص، عدم دسترسی به وکيل، بيخبری از دنيای خارج و شائبه شکنجه های سخت جسمی، جلسه اول دادگاه بازداشت شدگان حوادث اخير سرانجام صبحگاه شنبه دهم مرداد 1388 برگزار شد.
بدون شک بخش بزرگی از مردم ايران به اصالت و درستی اعترافات ساختگی با روشهای نخنما شده استاليني، که بارها و بارها در طول حيات سی ساله جمهوری اسلامی در برابر مخالفين سياسی بکار ه گرفته شده است، باور ندارند. اما بخش تندروی جناح اصولگرا، در کنار فراهم کردن خوراک فکری برای طرفدارانشان و بسترچينی برای حذف جريان اصلاح طلب از درون نظام، چند هدف ديگر را نيز در پخش اعترافات اخير دنبال ميکند:
1- اخطار به بزرگان: بازداشت سياستمدارانی چون محمدعلی ابطحی و عبدالله رمضان زاده را بيش از هرچيز ميتوان به انتقام شخصی بخشی از حاکميت از محمد خاتمی تعبير کرد و اخطار به وی که در موضعگيريهای آينده خود تجديد نظر کند. تيتر يکشنبه روزنامه کيهان در افشای «خيانتهای خاتمی و موسوی» حکايت از آن داشت که اصولگرايان تندرو هدفی بزرگتر در سر دارند.
2- ضربه به رهبری جنبش: محروم کردن مردم از سياستمدارانی که در بسيج مردم و تنظيم هدف و آرمان جنبش سبز نقش بسزايي داشتند. جناح اصولگرا انتظار دارد بخشی از اين سياستمداران پس از آزادی، تقيه سياسی پيشه کنند، و بخشی ديگر نيز اقبال عمومی مردم و جوانان را از دست بدهند؛ که هر دو حالت به تضعيف جنبش خواهد انجاميد.
3- تسويه حساب فردی: خرد کردن شخصيت سياسی اصلاح طلبان «مسأله دار» از ديدگاه نظام - به گونهای که پس از آزادی، با سرافکندگی و شرمندگی خلوت گزيده، به سکوت روی آورند - در راستای سياستهای مبتنی بر کينهتوزي و انتقام بخشی از حاکميت به سادگی قابل توجيه است. خشونت غيرضروری به کار گرفته شده در رفتار با سعيد حجاريان و مصطفی تاج زاده به خوبی بيانگر اين مطلب است.
4- تحقير مردم: با خرد و حقير کردن «قهرمانان» جنبش اصلاح طلبی در دهه اخير، جناح اصولگرا اميدوار است که غرور، هويت و شخصيت ملی مردم معترض را هدف قرار داده و آنها را دچار سرخوردگی کند.
اما در لابهلای اين گفته ها و خودزنيهای آزار دهنده که دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد، ميتوان پيامدهای مبارک و خجسته ای نيز برای جنبش اجتماعی آزاديخواه در ايران ديد.
قهرمان زدايي از فرهنگی قهرمان پرور
فرهنگ کهن ايران زمين همواره با داستانها و افسانههای قهرمانان عجين بوده است؛ جوانمردانی يا شيرزنانی از سلاله رستم و از نژاد کوروش که با جانفشانی در راه ميهن و آزادی، به خلق حماسهها پرداختند. اگرچه نميتوان تأثير مثبت قهرمانپروری در ايجاد روحيه حماسی و ايثارگرایانه در بين توده مردم را ناديده گرفت، اما نبايد از نظر دور داشت که در چنين فرهنگی مرگ و شکست قهرمان، ناگزير به يأس و سرخوردگی عمومی طرفدارانش منجر ميشود. اين امري است که در طول تاريخ سی ساله پس از پيروزی انقلاب و به خصوص در دو دهه اخير، به کرات از سوی حاکميت به کار گرفته شده است، آنجا که «اعترافات» و خودزنيهای سران جنبش آزاديخواهی ايران را - اعم از ملیمذهبیها، جنبش دانشجويي و اصلاح طلبان - به مثابه حربهای ميدانند برای خاموش کردن عطش مردم، سرخورده کردن وگرفتن باورهايشان در راه رسيدن به آرمان راستين انقلاب يعنی آزادی.
آنچه اعترافات فرمايشی شنبه دهم مرداد به مردم ايران نشان داد، زمينی کردن سياستمداران اصلاح طلب بود و نشان دادنشان در قامت يک «انسان» مبارز و نه لزوما يک «قهرمان» مبارز. هر انسانی - همچون تک تک ما - در برابر شکنجه روحی، در برابر شکنجه جسمی و ضرب و شتم، در برابر تهديد خود و خانوادهاش، در برابر بيخبری و تضييق، آستانه تحملی دارد. شايد با از حد گذراندن فشار - که در نزد بازجويان زندانهای نظام روشی ناآشنا نيست - هر انسانی را بتوان شکست و به خودزنی واداشت. اين نقطه مرگ هر جنبشی خواهد بود که متکی بر قهرمانی قهرمانانش باشد؛ جنبشی که قهرمانان ايجاد و تعريفش کنند. جنبش سبز ايران اما از جنس ديگري است. اين جنبشي است که ريشه در آرمانهای آزاديخواهانه مردم ايران و شخصيت تسليمناپذيريشان دارد. جنبش و فرهنگ «قهرمان پرور» با شکست قهرمانش ميميرد، جنبش و فرهنگ «زمينی» اما با شکست قهرمانش محکمتر ميشود و در راه رسيدن به آرمانش مصممتر.
سالها جناح راست با تصور اينکه خاتمی به وجود آورنده دوم خرداد بود، سعی در فلج کردن دولت اصلاحات داشتند تا بدين وسيله جنبش اصلاحات را به پرتگاه نيستی بکشانند. اما آنچه حاکميت از آن غافل بود اين بود که خاتمی خود مولود جنبش اصلاح طلبی مردم ايران بود و نه برعکس. اينگونه بود که عقيم کردن کارها و برنامه های دولت خاتمی نيز به مرگ جنبش و فراموشی آرمان آن نينجاميد. جنبش سبز خرداد 88 نيز نه توسط ميرحسين موسوی و ساير اصلاح طلبان به وجود آمد، که موجی بود برخواسته از نارضايتی و خشم مردم ايران از انحصارطلبی، تماميت خواهی و حکومت حقيران، که آنان را و تمامی آزاديخواهان را در خود گرفت. جنبش سبز مديون تلاشهای ابطحی، حجاريان، تاج زاده، نبوی، رمضان زاده، عطريانفر، باستانی و ديگران است. اما اگر اينان، زير فشار بیحد و حصر، خود را و همه يارانشان را نيز تخطئه کنند، نه بر آنان خرده ميگيرد و نه در اميد به پيروزی دلسرد و مأيوس ميشود.
فرو افتادن پردهها
شايد يکی ديگر از بزرگترين فوائد اين نمايش تلويزيونی، فروافتادن بيش از پيش پرده های حاکميتی بود که خود را ادامه حکومت پيامبر رحمت ميداند و مسما به عدل علی. فرو افتادن نه برای توده مردم - که سالهاست حنای حکومت برايشان رنگی ندارد - بلکه برای طرفداران «اندکی منصف» درون نظام که صورتهای تکيده، چشمهای گود افتاده و چهرههای آسيبديده مسئولين ديروز و متهمين امروز را پس از يک ماه و اندی اقامت در زندانهای نظام عدالت اسلامی ديدند. تا چند سالی پيش شايد عده ای بيخبری آيتالله خامنه ای از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی ميرود را باور داشتند؛ اما پس از سخنان نماز جمعه 29 خرداد که وی تلويحا ميرحسين موسوی را مسئول تمام «اتفاقات» ناشی از ادامه اعتراضات مردمی دانست، سر ريسمان تمام سرکوبها، ضرب و شتم ها و بازداشتها، مبدأ جديدی يافت که «چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من».
قرار گرفتن خواست و اراده آيت الله خامنه ای در برابر خواست بخش عمده ای از توده مردم در شفاف کردن خواسته های جنبش آزاديخواهی پيامدی مبارک است و نقش بسزايي در سرانجام آن خواهد داشت. بسياری بر اين باورند که کنار رفتن محمود احمدینژاد از رياست جمهوری - چنانچه خواسته اوليه اعتراضات مردمی بود - ديگر لزوما تضمين بقای جمهوريت نخواهد بود (شرطي است لازم اما نه کافی)؛ و برای زنده کردن بخشی از ظرفيتهای فراموش شده قانون اساسی ايران، به اراده لايههای بالاتر نظام و فشار بر آنان نياز دارد که تنها با جهت دادن صحيح به خواسته های توده مردم امکان پذير است.
تنگتر شدن دايره تنگ نظام
دادگاه فرمايشی شنبه صبح، پيام واضح ديگری نيز داشت به «عقلای اصولگرا» که اوج نقدناپذيري و آستانه تحمل پائين نظام را به چشم نظاره کردند؛ نظامی که اينک نه دشمنان ديروز، که دوستان ديروز و منتقدين امروز را به محاکمه ميکشد. اگر سيلی زدن بر صورت آيتالله شريعتمداری وجدانهای انقلابيون دهه اول انقلاب را بر آينده خود و نظام نگران نکرد، محاکمه فرمايشی فرزندان ديروز بايد انقلابيون دهه حاضر را نگران کند و بر آينده خود بيمناک. شايد اگر سکوت در برابر سرکوب بيرحمانه منتقدين سياسی سالهای دهه 60 نبود، امروز فرزندان آيتالله خمينی به جرم ضديت با نظام مجبور به خودزنی و اعترافات ساختگی نميشدند. اين طنز تلخي است که تنها يکبار تکرار نميشود.
حتی اگر نشانههای نارضايتی در بين هواداران اصولگرای درون نظام با تأخير خود را نشان دهد، در نهايت اين نارضايتيها به سطح خواهند آمد و به لايههای بالايي نظام منتقل خواهد شد. بزرگترين نگرانی حاکميت در اين مقطع - در بحبوحه ناآراميهای عمومی - به وجود آمدن رخنه و شکاف در بين هوادارانشان است؛ امری که در بلندمدت پايههای لرزان حاکميت را بيش از پيش متزلزل خواهد کرد.
نکتهای که بايد به آن توجه داشت تفاوت ماهوی متهمين دادگاه با بازداشت شدگان عادي است. آشنايي، همکاريها و مراودات بين اصولگرايان و بخشی از اين بازداشتشدگان اصلاح طلب در طول ساليان گذشته، به خصوص در سالهای اوليه پس از پيروزی انقلاب، حداقل بخشی از آنها را از قضاوت يکسويه و پذيرفتن بدون قيد و شرط اعترافات متهمين باز ميدارد؛ حتی اگر پارهای ملاحظات، آنها را از علنی کردن سريع موضع خود بازدارد.
و سخن آخر؛
به مانند تمامی محاکمات سياسی سی سال اخير، اکثر اصلاح طلبانی که به اشتباهات خود «اعتراف» و از گذشته اظهار «ندامت» کنند، آزاد خواهند شد و به آغوش خانوادههايشان باز خواهند گشت. برخی چند روزی برای تجديد قوا نياز دارند، برخی چند هفته و برخی چند ماه. اما دير يا زود همگی به دنيای سياست باز خواهند گشت، اما اين بار آبديدهتر، باتجربهتر و زمينیتر. وجدان بيدار، درد کشور و مردم، يا تلاش برای اعاده حيثيت - هرکدام که قويتر باشد - وادارشان خواهد کرد که باز هم بينديشند، بگويند، بنويسند و اعتراض کنند. نه وجدان ملت «اعترافاتشان» را به چيزی ميگيرد و نه تاريخنويسان «غيردولتی» ثبتشان ميکند.
محاکمات فرمايشی شنبه، تلاش ناکام ديگری بود برای مرگ آزاديخواهی در ايران و تزريق نااميدی در جامعه جوان و پويای کشور. تلاشی که از همان ابتدا محتوم به شکست بود، که نه غرورمان را جريحهدار کرد، نه ارادهمان را خدشهدار و نه اميدمان را مأيوس؛ چرا که جنبش سبز ميماند تا آرمان آزادی باقي است و آرمان آزادی زنده است تا ايران زنده است و ايرانی بيدار.
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر