تعیین مسیر کوهپیمایی سبز در قزوین، بجنورد و خرم‌آباد

برنامه کوهپیمایی سبز که برای صبح فردا (جمعه 16 مرداد، روز نیمه شعبان) برنامه‌ریزی شده، در شهرهای متعددی برگزار می‌شود. از جمله این شهرها، بجنورد و قزوین و خرم‌آباد است که مسیر کوهپیمایی سبزها در این دو شهر، کوه باباموسی در بحنورد، کوه مردمی واقع در منطقه‌ی باراجین در شمال قزوین و مخمل‌کوه در خرم‌آباد اعلام شده است.

به گزارش موج سبز آزادی، پیش از این هم در شهرهای مختلفی به این ترتیب مسیرهایی برای کوهپیمایی سبز تعیین شده بود: در تهران درکه، در اصفهان صفه، در شیراز باباکوهی، در مشهد ارتفاعات آب و برق، در تبریز کوه عون بن علی، در کرمانشاه پارک کوهستان، در رشت شیرین دشت و در سایر شهرها کوههایی که عموما مردم به آنها صعود می کنند. همچنین مسافرین شمال هم در نمک آبرود و گروههای کوهنوردی نیز در کوههای نقطه صعود می‌توانند جمع شوند.

توضیحات بیشتر درباره کوهپیمایی سبز فردا را در اینجا ببینید

عزل مسولان مقصر کهریزک به دلیل تنبیهات بدنی خودسرانه

نیروی انتظامی کشور با ارسال اطلاعیه‌ای از عزل و تنبیه چند تن از مسئولان مرتبط با بازداشتگاه کهریزک به دلیل برخی تخلفات از جمله تنبیه خودسرانه بازداشت شدگان خبر داد.

به گزارش خبرگزاری مهر، بر اساس این اطلاعیه پس از دستور رهبر مبنی بر تعطیلی بازداشتگاه کهریزک و بررسی حوادث آن بازداشتگاه توسط هیئت ویژه شورای عالی امنیت ملی، به دستور سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی هیئت ویژه ای توسط بازرسی کل ناجا به صورت همزمان مسئول پیگیری موضوع این بازداشتگاه شد.
این اطلاعیه می افزاید: پس از انجام اقدامات و بررسیهای لازم هیئت مذکور اعلام کرد که بازداشتگاه کهریزک برای نگهداری موقت و تادیب اراذل و اوباش دستگیر شده در طرح ارتقای امنیت اجتماعی و با شرایط زیستی سختگیرانه ایجاد و توسط ناجا اداره می شد.
بر اساس این اطلاعیه بررسیهای هیئت ویژه نیروی انتظامی نشان می دهد که تعدادی از دستگیرشدگان اغتشاشات 18 تیر به زندان اوین اعزام می شوند ولی به جهت محدودیت پذیرش، تعدادی از آنها به صورت موقت به بازداشتگاه کهریزک منتقل می شوند که با توجه به شرایط یاد شده اصولاً اعزام بازداشتیها به این بازداشتگاه صحیح نبوده است.
با دو تن از افسران نگهبان وقت به دلیل اقدام خودسرانه درتنبیه بدنی بازداشت شدگان برخورد شده و نامبردگان تنبیه سازمانی شده اند
نیروی انتظامی
در بند دیگری از این اطلاعیه آمده است : نتایج تحقیقات هیئت مذکور نشان می دهد که محدودیت پذیرش بازداشتگاه و اضافه شدن دستگیرشدگان 18 تیر باعث تراکم جمعیت در بند بازداشتیها شده و شرایط نامساعد زیستی و بهداشتی موجبات آزار و اذیت آنان را فراهم می اورد. برابر بررسیهای به عمل آمده و مصاحبه با بازداشت شدگان و مطلعین، سهل انگاری و تخلف تعدادی از مسئولان، ماموران و کارکنان بازداشگاه کهریزک و رده های نظارتی محرز می باشد. لذا ضمن تشکیل و تکمیل پرونده جهت ارسال به مراجع قضایی برای افراد فوق اقدامات تنبیهی درون سازمانی نسبت به آنان اعمال شده است.
بر اساس این اطلاعیه عزل و تنبیه مسئول بازداشتگاه به دلیل پذیرش بازداشت شدگان بیش از ظرفیت بازداشتگاه، عدم انعکاس محدودیتها و مشکلات به سلسله مراتب، بی توجهی و عدم نظارت و کنترل بر زیرمجموعه و عدم توجه به تدابیر ابلاغی در خصوص نحوه نگهداری و مراقبت از بازداشت شدگان، عزل و تنبیه دو تن از مسئولانی که در انجام وظایف نظارتی و کنترلی کوتاهی و سهل انگاری داشته اند، برخورد و تنبیه دو تن از افسران نگهبان وقت به دلیل اقدام خودسرانه در تنبیه بدنی بازداشت شدگان، و بالاخره تنبیه انضباطی تعدادی دیگر از مسئولان و مامورانی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد شرایط به وجود آمده نقش داشته اند.
این اطلاعیه می افزاید : نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با وجود تمام فتنه آفرینیهای تحریک کنندگان و اغتشاشگران ضمن متوجه دانستن تمام مسئولیت پیامدها تحریکها و بی قانونیهای صورت گرفته به آنان اعتقاد راسخ بر این دارد که تحت هیچ شرایطی حقوق مردم نبایستی توسط ماموران ناجا که داعیه دار قانونگرایی است مورد نقض قرار گیرد و با اندک موارد و مصادیق آن برخورد می نماید.
در پایان این اطلاعیه آمده است که موارد فوق نتایج اقدامات اولیه بازرسی کل ناجا است و نتایج اقدامات تکمیلی متعاقباً به اطلاع عموم خواهد رسید.

خبرهایی از اوین - مقاومت حمزه غالبی در برابر فشارها

شنیده شده که فشارها در زندان اوین بر حمزه غالبی، رئیس ستاد جوانان میرحسین موسوی، زیاد شده است، اما وی همچنان در حال مقاومت است.

به گزارش موج سبز آزادی، حمزه غالبی که مسئول ستاد جوان میرحسین موسوی در انتخابات ریاست‌جمهوری بود، چند روز پس از کودتای انتخاباتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما او تاکنون در مقابل درخواست‌های غیرقانونی بازجویان و هرگونه نوشتن اعتراف یا پر کردن فیلم، مقاومت کرده است.

گفتنی است دیروز 100 نفر از دوستان مهندس حمزه غالبی که اکثریت آنها از فعالان سیاسی، اجتماعی، دانشجویی و وبلاگ‌نویسان کشور هستند، با نوشتن نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضاییه خواستار آزادی وی شدند.

حمله به صفحات موسوی، رهنورد، میردامادی، نبوی و رمضان‌زاده در فیس‌بوک

یک نهاد نظامی با تلاش گسترده و با استفاده از تجهیزات فنی پیشرفته، از صبح امروز پنج صفحه پرطرفدار در سایت فیس‌بوک را که متعلق به میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، محسن میردامادی، بهزاد نبوی و عبدالله رمضان‌زاده بود، از کار انداخت.

بر اساس گزارش‌های رسیده به «موج سبز آزادی»، استفاده يك قسمت تجهيزشده نظامي از امكانات كشور براي ارسال درخواستهاي متعدد براي بارگذاري اين صفحات، باعث بروز چنین مشکلی در دسترسی کاربران به این صفحات در فیس‌بوک شده است.

با ابراز امیدواری نسبت به فعال شدن مجدد و پیش از پیش این صفحات، آدرس آنها را منتشر می‌کنیم:

http://www.facebook.com/mousavi

http://www.facebook.com/pages/Zahra-Rahnavard-/79757303129‎

http://www.facebook.com/pages/Dr-Mirdamadi-/129589377387‎

http://www.facebook.com/pages/Abdollah-Ramezanzadeh/104800577446

http://www.facebook.com/pages/Behzad-Nabavi-/112121917445

علت غیبت هاشمی درتنفیذ به‌روایت مطهری

پخش اعترافات برخی بازداشت‌شدگان در آستانه مراسم تنفیذ که در آن آقایان هاشمی، خاتمی و موسوی متهم به رهبری انقلاب مخملی شدند مانع از حضور لااقل آقای رفسنجانی در مراسم تنفیذ شد.
به گزارش سایت روزنامه ایران دکتر علی مطهری نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی دوری از تعصبات گروهی را موثرترین گام در جهت رسیدن به تعامل و همکاری بیشتر میان دولت و مجلس دانست و گفت: باید کشور را به سمت آرامش، کار و تلاش سوق دهیم.
وی در پاسخ به این سوال که عدم حضور برخی مسئولان سابق کشور در مراسم تنفیذ و برخی از نمایندگان اصلاح طلب در مراسم تحلیف ناشی از همین تعصبات گروهی و حزبی است یا خصومت‌های شخصی، گفت: ممکن است این افراد اعتراضاتی به روند انتخابات و حوادث بعد از آن داشته باشند و هنوز قانع نشده باشند که با بررسی تقصیرات دو طرف و معرفی و مجازات عاملان آن می‌توان به تفاهم رسید.
عضو فراکسیون اصواگرایان مجلس پخش اعترافات آقایان محمد علی ابطحی و محمد عطریانفر در رسانه‌های گروهی را که در آن‌ نام برخی افراد و شخصیت‌ها به عنوان سران کودتا و آشوب‌های خیابانی برده شده بود، به عنوان مهم‌ترین دلیل عدم حضور هاشمی رفسنجانی در مراسم تنفیذ دانست و تصریح کرد: به عقیده من پخش اعترافات برخی بازداشت شدگان در آستانه مراسم تنفیذ که در آن آقایان هاشمی، خاتمی و موسوی متهم به رهبری انقلاب مخملی شدند مانع از حضور لااقل آقای رفسنجانی در مراسم تنفیذ شد.
مطهری با عنوان این مطلب که ظاهرا آقای هاشمی قصد داشت در مراسم تنفیذ حضور پیدا کند، افزود: من فکر می‌کنم عده‌ای در میان مسئولان امنیتی هستند که نمی‌خواهند میان مقامات عالی رتبه نظام وحدت برقرار شود.
وی رسیدگی به اعتراضات و جرایم دو طرف را خواستار شد و گفت: کسانی که مردم را به آشوب دعوت کردند و هم کسانی که موازین اسلامی و حقوق مردم را در برخورد با معترضان زیر پا گذاشتند، باید مجازات شوند.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس مشکلات و اتفاقات اخیر را قابل حل توصیف کرد و افزود: اقداماتی که اخیرا شورای عالی امنیت ملی درباره مجازات برخی ماموران خاطی انجام داده طلیعه‌ای برای خروج از مشکلات و رسیدن به آرامش است.

علت عجیب بازداشت مدیر سابق ایسنا

روز سه‌شنبه 13 مرداد ميرحميد حسن‌زاده مديرمسئول سايت قلم‌نيوز با حکم دادگاه انقلاب بازداشت شد.اما سایت ثانیه نیوز، نزدیک به پسر احمدی‌نژاد در استدلالی عجیب درباره علت بازداشت وی، استفاده از همکاری برخی پرسنل ایسنا را علت این بازداشت اعلام کرده است.
این سایت نوشت: وی از زمان مديرعاملي فاتح در ايسنا -در زمان دولت خاتمي- از افراد نزديك به وي محسوب مي‌شد و در انتخابات اخير نيز به همين واسطه به مديرمسئولي سايت اصلي ميرحسين موسوي (قلم نيوز) منصوب شده بود.
فاتح كه پس از مرخصي و بازگشت از انگليس، رياست کميته تبليغات و اطلاع‌رساني ستاد ميرحسين موسوي را برعهده گرفته بود، با كمك حسن‌زاده، تعدادي از نيروهاي جهت‌دار و افراطي خبرگزاري ايسنا را در سايت قلم‌نيوز به كار گرفت كه از جمله آنها مي‌توان به افسانه پرچكاني اشاره كرد كه از جمله مديران تحريريه ايسنا است و در عين حال سردبيري سايت قلم نيوز را بر عهده داشت.
به همين علت نيز قسمت قابل توجهي از توان نيروهاي ايسنا در ايام انتخابات و پس از آن در جهت تهيه خبر براي اين سايت مصروف مي‌شد که خبرنامه دانشجویان ایران جزئیاتی از این همکاری ها را قبلا منتشر کرده بود.
حسن‌زاده پس از كنار رفتن فاتح و نادعلي از مديرعاملي ايسنا، مدتي سرپرستي اين خبرگزاري را بر عهده داشت.

اصل حكم تنفيذ احمدي‌نژاد


گزارش «موج سبز آزادی» از تجمع روز تحلیف دولت کودتا در مشهد

در روز تحلیف رییس دولت کودتا، شهر مشهد در حالت حکومت نظامی فرو رفت، اما خوشبختانه هیچ‌گونه درگیری دیده نشد.

به گزارش «موج سبز آزادی»، در روز چهارده مرداد، روز تحلیف رییس دولت کودتا، شهروندان مشهدی شاهد نیروهای انتظامی بسیاری بودند. این نیروها در مناطق اصلی شهر از جمله بلوار احمدآباد، میدان فلسطین، میدان تقی‌آباد، بلوار سجاد، خیابان دانشگاه و خیابان آزادشهر مستقر شده بودند. جمعیت چندصد نفری معترضان سبز نیز در ساعت 19 بعدازظهر در پارک ملت به راهپیمایی سکوت دست زدند و از دادن هرگونه شعار خودداری ‌کردند.

گزارش‌ها از سکوت تظاهرکنندگان مشهدی حکایت کرده‌اند. این در حالی است که طبق گزارش‌ها، دو تن از افسران نیروی انتظامی بین مردم حاضر شده‌اند و از آنها درخواست متفرق شدن کرده‌اند، و البته با بی‌تفاوتی راهپیمایان مواجه شده‌اند.

گزارش «موج سبز آزادی» از تجمع روز تحلیف دولت کودتا در اصفهان

در روز تحلیف رییس دولت کودتا، شهر اصفهان هم با جَو امنیتی رو‌به‌رو شد.


به گزارش «موج سبز آزادی»، در روز تحلیف رییس دولت کودتا، شهروندان اصفهانی ابتدا با حضور پراکنده رو‌به‌روی هتل‌پل، حضور سبز خویش را آشکار کردند. اما این جمعیت به‌صورت پراکنده نماندند، و راهپیمایی آرام خود را آغاز کردند.

گزارش‌ها از حضور بیشتر زنان و دختران در این راهپیمایی حکایت می‌کند. راهپیمایان اصفهانی چندین بار با تذکر نیروهای انتظامی و لباس‌شخصی‌ها متفرق شدند، اما در نهایت باز این تجمع آرام از سر گرفته شد.

به گزارش «موج سبز آزادی»، تعداد لباس‌شخصی‌ها در این برنامه، بسیار بیشتر از تجمعات پیشین بود. شهروندان اصفهانی از دستگیری تنی چند از معترضان سبز هم حکایت کرده‌اند.

گفتنی است برخی شاهدان عینی از حضور نیروهای انتظامی در دروازه شیراز نیز گزارش داده‌اند.

مهدی یزدانی خرم بازداشت شد

دقایقی پیش(چهارشنبه شب) مهدی یزدانی خرم دبیر سرویس ادب و هنر روزنامه اعتماملی ُبازداشت شد.

به گزارش سحام نیوز مهدی یزدانی خرم مقابل نشر چشمه در نزدیکی دفتر روزنامه اعتمادملی توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت شد. وی سومین عضو روزنامه اعتمادملی است که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده است .

دفتر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران پلمب شد

بنا به اخبار رسیده به «موج سبز آزادی» دفتر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران پلمب شده است.

دفتر بزرگترین نهاد روزنامه‌نگاران ایران در شرایطی با حکم قضایی پلمب می‌شود که این انجمن پیش از این اعضای خود خواسته بود برای شرکت در نوبت دوم مجمع عمومی، ساعت 11 صبح فردا در دفتر این انجمن گرد هم آیند.

خبر تکمیلی: سایت نوروز خبر داد که 5 مامور با حکمی که به امضای سعید مرتضوی، دادستان تهران رسیده بود شبانه اقدام به پلمپ ساختمان انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران کردند. ماموران دادستانی ساعت 9 شب به محل انجمن صنفی روزنامه نگاران مراجعه کرده و در حالی که مشغول فیلمبرداری از ساختمان انجمن بودند، نه تنها این ساختمان بلکه ساختمان تعاونی مسکن انجمن را هم پلمپ کردند.پلمپ انجمن صنفی روزنامه نگاران در حالی صورت میگیرد که فردا ( پنج شنبه) زمان برگزاری مجمع عمومی انجمن بود. بدرالسادات مفیدی در همین رابطه به خبرنگار نوروز گفت: از آنجاییکه پلمپ انجمن شبانه صورت گرفته است، احتمالا تعداد زیادی از روزنامه نگاران از این موضوع مطلع نشده اند، بنابراین فردا پیش از ساعت 11 در محل انجمن حضور خواهم یافت تا دوستان روزنامه نگار را در جریان این واقعه قرار دهم.

سبزها بی‌بی‌سی را هم غافلگیر کردند

با آنکه کودتاچیان در ایران ادعا می‌کنند فعالان جنبش سبز از بی‌بی‌سی خط می‌گیرند، اما به نظر می‌رسد با وجود اشراف نسبتا خوب خبری این شبکه تلویزیونی، بی‌بی‌سی هم گاهی از فعالان جنبش سبز ایران جا می‌ماند و غافلگیر می‌شود. یک نمونه از این اتفاق، شب گذشته دیده شد که فعالان سبز در لندن به مناسبت اعتراض به تحلیف رئیس دولت کودتا، به طور ناگهانی جلوی ساختمان بی‌بی‌سی تجمع کردند و نمایش پشت صحنه‌ی پخش زنده‌ی این شبکه‌ی تلویزیونی را از آن خود کردند.

به گزارش «موج سبز آزادی» در روز تحلیف محمود احمدی نژاد، یعنی روز 14 مرداد 1388 برابر با 5 اوت 2009، و در هنگام پخش زنده برنامه «شصت دقیقه» از تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی، تعدادی از معترضان به کودتای انتخاباتی در ایران، بادکنک‌ها و پارچه‌های سبزرنگی را به هوا فرستادند که برای چند لحظه در تصویر دیده شد و برنامه را تحت‌الشعاع قرار داد.

این گزارش حاکی است بعد از این اتفاق، دست اندرکاران این برنامه، شیشه‌ی پشت مجری را تا انتهای برنامه‌ی آن شب، تار کردند و پس از آن هم مجری این برنامه وادار شد دو بار در طول برنامه توضیح دهد که این بادکنک‌ها را معترضان به نتیجه‌ی انتخابات در لندن، به پشت پنجره‌ی استودیو فرستاده‌اند!

به گفته‌ی یکی از شاهدان، بعد از این اتفاق، تعدادی از دست‌اندرکاران برنامه «امروزی ها» در تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی به پایین ساختمان رفتند و با یکی از معترضان مصاحبه کردند که احتمالا به زودی در این برنامه پخش خواهد شد.

دقایق 1:00 و 14:54 و 56:42 فیلم اصلی بی‌بی‌سی را در آدرس زیر ببینید:

http://www.bbc.com/persian/tv/2008/12/000001_ptv_newshour.shtml

تکه فیلم‌های مربوط به این رخداد غیرمنتظره در سایت یوتیوب هم منتشر شده است:

http://www.youtube.com/watch?v=438l1DaoPsc

تنفیذ در مسجد ضرار/ محسن کدیور

آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران آنچنانکه قابل پیش بینی بود، اعتراضات مردمی و مخالفت نخبگان را به هیچ گرفت و با تفیذ حکم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مشروعیت رهبری خود را به ریاست جمهوری فرد مورد نظرش گره زد. آنچه دیروز 12 مرداد 1388 در حسینیه امام خمینی خیابان پاستور تهران اتفاق افتاد، برای نخستین بار بود که وی با بایکوت اکثریت نخبگان ایران مواجه شد. در این مراسم نه از رفیق پنجاه ساله رهبری (رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) خبری بود نه از روسای جمهور و روسای مجالس پیشین، نه از بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی کسی آمده بود، نه کسی به نمایندگی از مراجع تقلید قم شرکت کرده بود. اگرچه حسینه پر بود، اما به جای رجال مستقل و با سابقه سیاسی، مقامات لشکری و کشوری منصوب و مأموران و نمایندگان ولی فقیه و تعدادی از بازیگران تلویزیون و ورزشکاران آمده بودند، یا به به زبان دقیق تر آورده شده بودند.
سکوت اکثر نخبگان و عدم پشتیبانی از مواضع رهبری در انتخابات اخیر، باعث گلایه ایشان در روز مبعث شد: «همه‏‌ى ما خيلى بايد مراقب باشيم؛ خيلى بايد مراقب باشيم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع‏گيرى كردن، مراقب گفتن‏ها، مراقب نگفتن‏ها. يك چيزهائى را بايد گفت؛ اگر نگفتيم، به آن وظيفه عمل نكرده‏ايم. يك چيزهائى را بايد بر زبان نياورد، بايد نگفت؛ اگر گفتيم، برخلاف وظيفه عمل كرده‏ايم. نخبگان سر جلسه‏ى امتحانند؛ امتحان عظيمى است. در اين امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط اين نيست كه ما يك سال عقب بيفتيم؛ سقوط است.» و امروز مقام رهبری پس از چند بار هشدار به نخبگان حکم مردودی آنها را امضا کرد: «این انتخابات برخی خواص را مردود کرد».
مردود شده ها اکثر نخبگان ایران بودند: اکثر مراجع تقلید، همه روشنفکران دینی، اکثر اقتصاد دانان، عالمان سیاست، حقوقدانان، جامعه شناسان، مهندسان، پزشکان، هنرمندان و ورزشکاران در آزمون مورد نظر رهبری مرود شدند، اما در برابر خداوند و در پیشگاه ملت روسفید و قبول شدند. از دیدگاه اکثر مردم ایران مقام رهبری با گره زدن سرنوشت خود به فردی همچون احمدی نژاد و با فاصله گرفتن از انصاف و بیطرفی و آتش گشودن بسوی فرزندان بی دفاع مردم معترض و شکنجه بازداشتی ها، مردود واقعی آزمون الهی اخیر بود. درست از روزی که مأموران اونیفورم دار و بی اونیفورم حکومت اعتراض مسالمت آمیز مردمی که به دنبال آراء گمشده خود بودند، به عمد به اغتشاش کشاندند و بسوی مردم بی دفاع شلیک کردند، شعار «مرگ بر دیکتاتور» شعار دوم معترضان پس از شعار ملی «الله اکبر» شد.
آیت الله خامنه ای همچون محمدرضاشاه مخلوع این صدای اصیل از دل برخاسته ملت را القای اجانب و تحریک بیگانگان قلمداد کرد، لذا همچون گذشته همه کاسه و کوزه ها را بر سر دشمن خراب کرد: «برنامه و تلاش دشمن در ایجاد دغدغه و دردسر برای مردم واقعیتی متکی بر اطلاعات است». عمق این اطلاعات مورد اشاره معظم له را می توان در ژرفای کیفرخواست دادستانی تهران علیه فعالان اصلاح طلب یافت، کیفرخواستی که عاری از هرگونه بار حقوقی و تراوشات یک ذهن بیمار و مالیخولیائی بیشتر نیست. قبلا هم ایشان در جریان قتل فجیع دگراندیشان آنرا به مأموران سازمانهای جاسوسی اسرائیل نسبت داد، ولی دم خروس از جیب مأموران وزارت فخیمه اطلاعات ایشان بدر آمد، همان سربازان بدنام امام زمان. و البته شاه کلید در زندان به ظاهر خودکشی کرد تا مسبب و آمر آن قتلها مشخص نشود. ما از اتکاء تحلیلهای مقام رهبری بر اطلاعات خاطرات فراوانی داریم. این تنها یک نمونه بود.
آنچه پس از اعلام نتایج انتخابات در جامعه اتفاق افتاد سلب اعتماد اکثر مردم از رژیم بود. اینکه آیت الله خامنه ای «جلب اعتماد مردم، وجود اعتماد متقابل میان نظام و مردم، و وجود نشاط و امید در مردم را سه پیام اصلی انتخابات اخیر ریاست جمهوری» ذکر کرده، به کلی بر خلاف واقع است. درست برخلاف ادعای ایشان، اکثر ملت ایران به رژیم جمهوری اسلامی، به رهبری شخص ایشان، به دولت محمود احمدی نژاد، به قوه قضائیه، به مجلس شورا، به رادیو تلویزیون حکومتی و به همه کارگزاران نظام به میزان عدم استقلالشان نسبت به رهبر بدبین و بی اعتمادند.
شما و مجموعه گوش به فرمانتان نیز به مردم رشید ایران بی اعتمادید. اگر اعتماد داشتید، اگر واقعا معتقد بودید از پشتیبانی اکثریت ملت برخوردارید، این همه توسط شورای نگهبانتان بجای مردم انتخاب نمی کردید و درست بر خلاف اراده ملی در انتخاباتهای مختلف مهندسی نمی کردید. اگر به مردم و انتخابشان اعتماد داشتید آراء مردم را جابجا نمی کردید و جای اکثریت و اقلیت را عوض نمی کردید. اکثریت ملت ایران معتقدند نتیجه اعلام شده انتخابات خلاف واقع است، شما بر عکس معتقدید نورچشمتان احمدی نژاد «منتخب بی چون و چرای اکثریت ملت» است. بسیار خوب، شما ادعای ملت را بی پایه می دانید، اکثریت ملت و اکثریت نخبگان نیز ادعای شما را باطل ارزیابی می کنند. یعنی دعوای حکومت و اکثریت ملت.
در چنین دعوائی که تمام ارکان حکومت اعم از مجریان، ناظران و رهبر از منظر اکثر مردم متهم محسوب می شوند، بی انصافی است که منتقدان و مخالفان مسالمت آمیز را به مراجعه به ناظرانی دعوت کنیم که به شکل نهادینه بیطرفی را زیر پا گذاشته اند و یا سخن رهبری را فصل الخطاب بدانیم که خود را در حد دبیرکل یک حزب طرفدار دولت تنزل داده است. در شرائطی که قانون به ابزاری برای سرکوب مخالفان و منتقدان تبدیل شده و تنها به موادی از قانون عمل می شود که به نفع حاکمیت باشد، هرچند بیش از دوسوم مواد قانونی که به ضرر حاکمیت است، به امان خدا رها شده است، دم زدن به قانون زمانی جدی تلقی خواهد شد که عمل به قانون را خود رهبر و مسئولان حکومتی آغاز کنند. به عنوان نمونه آیا رژیم جمهوری اسلامی به حق مخالفت و اعتراضات مسالمت آمیز مردم یا حق محاکمه متهمان سیاسی و مطبوعاتی در دادگاههای علنی، با حضور هیأت منصفه و برخورداری از وکیل در تمام مراحل دادرسی که مفاد صریح قانون اساسی است هرگز عمل کرده است؟
به نظر اکثر ملت ایران مقام رهبری، رئیس جمهور نورچشم ایشان، اعضای شورای نگهبان، مقامات منصوب ایشان در قوه قضائیه (اعم از مقامات ظاهرا تشریفاتی همانند رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور و مقامات منصوب واقعی همانند دادستان تهران) و اکثر راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی، قانون گریز ترین و قانون ستیزترین مقامات تاریخ پس از انقلاب هستند. لذا زمانی که فریاد قانون خواهی آیت الله خامنه ای گوش فلک را کر می کند، کسی جدی نمی گیرد و اکثریت ملت ایران معتقدند ایشان علاوه بر اسم مستعار «نظام»، در وقایع اخیر از اسم مستعار «قانون» استفاده می کند. راستی کدام قانونی تفتیش عقاید، سلب آزادی های مشروع و قانونی مردم، پخش شو تلویزیونی اتهامات سیاسی قبل از اثبات در دادگاه صالحه، و گرفتن اقاریر خلاف واقع در زندان و تحت فشار و شکنجه را توجیه می کند؟
راه حل شرعی، عقلی و اخلاقی نزاع حکومت و ملت رجوع به حَکمیت هیأت مرضی الطرفین است که داوریش فصل الخطاب است و حکمش لازم الاتباع. منتقدان و مخالفان قانونی حاکمیت، مراجع تقلید را مهمترین اعضای چنین هیأتی می دانند. راه حل دیگر تن دادن حکومت به همه پرسی یا رفراندم است، از مردم بپرسیم نظرشان چیست، آیا طرف احمدی نژاد و خامنه ای را می گیرند و یا طرف موسوی و خاتمی و هاشمی و کروبی را. به راستی اگر حاکمیت در برخورداریش از اکثریت راست بگوید در هر دو شیوه (حَکمیت افراد مرضی الطرفین یا همه پرسی) پیروز بیرون خواهد آمد. گریز شدید از هر گونه حَکمیت و رفراندم نشان از بودن ریگی درشت در کفش حاکمیت است.
بازداشتهای فراوان فعالان سیاسی و سران احزاب اصلاح طلب، تحت فشار قرار دادن آنها برای اقرار به سناریوی مورد علاقه آیت الله خامنه ای یعنی خط گرفتن از دشمن، سرکوب خونین اعتراض مسالمت آمیز مردم توسط مأموران اونیفرم دار و بی اونیفرم و بالاخره به شهادت رساندن جمعی از بازداشت شدگان بی گناه در زندانهای رژیم علائم گریزناپذیر عدم سلامت حکومت ایران در وقایع اخیر است.
بلحاظ شرعی به تصریح اعلم فقیهان زمان آیت الله العظمی منتظری زمانی که مردم که ولی نعمتهای واقعی حکومت هستند در امانتداری و صداقت کارگزارانشان در امر حکومتداری شک کردند، این وظیفه حکومت است که مراتب صداقت و امانتداری خود را برای صاحبان حق یعنی قاطبه مردم اثبات کند، این وظیفه ذوی الحقوق نیست که برای اثبات تقلب و فساد کارگزاران حکومتیشان اقامه دلیل کنند. رژیم جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خامنه ای تا کنون از اثبات امانتداری و صداقت خود در پیشگاه اکثریت ملت ایران عاجز بوده است. علاوه بر آن برای اتمام حجت کمیته صیانت از آراء دو نامزد اصلاح طلب که متشکل از دو وزیر اسبق همین نظام است، اسناد و ادله فراوانی بر تقلب نهادینه و جابجائی رأی اقلیت و اکثریت در زمان اعلام نتایج را اعلام کرده اند. این شواهد قانونی به تأیید سومین وزیر کشور اسبق نیز رسیده است (محتشمی پور، موسوی لاری، عبدالله نوری).
براین اساس، اکثریت ملت ایران با تأسی به الگوی پیروز انقلاب اسلامی پس از سی سال دوباره برای محو دیکتاتوری و اصلاح نظام سیاسی از سلطنت اسلامی با تظاهرات مسالمت آمیز و الله اکبرهای شبانه دست بکار شد. رهبریِ این اعتراضهای مردمی را یکی از مریدان بنیانگذار جمهوری اسلامی به عهده داشت، شال سبز سیادت را به گرد ن انداخت و از معترضان خواست با کمال آرامش از مساجد حرکت اصلاحی خود را آغاز کنند. میلیونها معترض ایرانی در کمال پختگی و بلوغ سیاسی در تظاهرات تاریخی خود با وضوح از گم شدن آراء خود پرسیدند. نورچشم رهبری و معاون اجرائی منصوب ایشان (رئیس جمهور سابق) معترضان مسالمت جو را «مشتی خس و خاشاک» نامید و در روز تنفیذ، آیت الله خامنه ای جنبش سبز مردم ایران را «تقلید مغلوط از حضور مردم در انقلاب پرشکوه 1357 و یکی از کاریکاتورهای آن حرکت عظیم و ساخته و پرداخته دشمنان برای ضربه زدن به نظام اسلامی» ارزیابی کرده تأکید کرد: «با مسجد ضرار و تقلید از امام خمینی نمی توان این مردم آگاه را فریب داد».
حرکت سبز مردم ایران حرکتی خودجوش و مردمی است. از دل مردم و جوانان این مرز و بوم برخاسته است. ادامه منطقی انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحات است. برخلاف نظر رهبر محترمِ بسیجیان و پاسداران و نیروهای انتظامی و امنیتی، اکثر مردم می خواهند همان چهار شعار بنیادی انقلاب 57 را محقق کنند: استقلال، آزادی، عدالت و اسلام رحمانی و بی ریا در چارچوب جمهوری اسلامی (به تعریف پیش نویس قانون اساسی که تنها سند رسمی زمان رفراندم 12 فروردین 58 است). در آغاز استقرار نظام یک کلمه (ولایت فقیه) به این «جمهوری اسلامی» اضافه شد که تمام شاکله آنرا به هم ریخت و آنرا به «جمهوری ولائی» تبدیل کرد و در سالهای اخیر به همت افرادی از قبیل آیت الله مصباح یزدی (که به نظر رهبر، مطهری زمانه است و پدر معنوی دولت «پرنور» احمدی نژاد) و آیت الله محمد یزدی (دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نایب رئیس مجلس خبرگان) به سمت حذف جمهوریت و برقراری «حکومت ولائی» و «خلافت اسلامی» و «سلطنت مشروعه» پیش رفت.
در جنبش سبز ملت ایران قرار است نهال آزادی که در زمان رهبری آیت الله خامنه ای خشکیده است، دوباره سبز شود؛ عدالت سیاسی و اقتصادی و قضائی که چند دهه است با تبعیض و ستم زیر پاگذاشته شده است، احیا شود؛ بجای اسلامِ سیاه قساوت و خشونت و بی رحمی که در زبان و عمل نمایندگان ولی فقیه مشاهده کرده ایم، اسلام رحمانی، منطقی و دموکراتیک پایه ارزشهای مومنان باشد؛ به جای فقیه سالاری و حق ویژه اقلیتی با توهم انتصاب از جانب امام زمان و با اختیاراتی مطلقه، مردم سالاری با رعایت انتخاب شهروندان و مقید بودن کلیه مقامات به حدود قانونی ملاک و معیار باشد.
برخلاف فرمایش آیت الله خامنه ای جنبش سبز ملت ایران «تقلید مغلوط انقلاب 57» نیست، بلکه تأسی آگاهانه به انقلاب مردمی ای است که با رهبری مغلوط ایشان از مسیر اصلی منحرف شده است. آنچه مغلوط بوده و هست، شیوه مدیریت و کشورداری ایشان است که به بحران ملی و خسارت جانی، مالی و آبروئی ایران منجر شده است. ایشان با تمسخر، جنبش سبز ملت ایران را «کاریکاتور انقلاب اسلامی» خطاب کردند. آری به قول شما چهارده میلیون جمعیت معترض کاریکاتورند، و به نظر ما بیش از بیست میلیون؛ اما برخلاف نظر ولی امرِ بسیجیان و سپاهیان و لباس شخصی ها و انتظامی ها و اطلاعاتی ها، ما کاریکاتور انقلاب نیستیم، ما ادامه منطقی انقلابیم، که به دنبال تحقق اهداف انقلاب اما با روش اصلاح طلبانه و بدور از خشونت می خواهیم عرصه سیاست کشورمان را از طاغوتها، مستکبران، دیکتاتورها و مدعیان الوهیت پاکسازی کنیم. فرعون هم موسی و موسوی ها را «شِرذِمه قلیله» خواند که می خواهند دین مردم را از دستشان بریایند. ما کاریکاتور و خس و خاشاک و شِرذِمه قلیله نیستیم. ما ملت سبز ایران با ندای روح بخش الله اکبرهایمان به اذن خدا فئه کثیره ایم.
حضرت آیت الله خامنه ای، اجازه بدهید با ادبیات خودتان شما را مخاطب قرار دهم. شما می خواهید ادای امیرالمؤمنین (ع) را در آورید، اما آنچه نصیب ملت ما شده، کاریکاتور بی ریختی است که بیشتر یادآور ظلم معاویه است تا شبیه عدل علی. اگر تردید دارید می توانید از مادر جوانانی بپرسید که زندانبانان «زندانهای استاندارد» شما زنده تحویلشان گرفتند و جنازه بی جانشان با دهان ودندان خُرد شده تحویل خانواده هایشان دادند. اگر شک دارید از پدران سوگواری بپرسید که مزه گس کاریکاتوررحمت نبوی با طعم باتوم و زنجیر مأموران لباس شخصی و گلوله بسیجی های شما را در تظاهرات مسالمت آمیز اواخر خرداد و اوایل تیر بر پشت و پهلوی پاره شده جوانانشان دیدند. مردم سبز هر شب پس از ذکر مقدس «الله اکبر» با شعار ملی «مرگ بر دیکتاتور» منظورشان دقیقا همان «کاریکاتور» است که می فرمائید.
شما گستاخانه جنبش سبز مردم ایران را «ساخته و پرداخته دشمنان برای ضربه زدن به نظام اسلامی» معرفی کرده اید. متأسفانه حضرتعالی کاملا اشتباه کرده اید، دقیق تر بگویم تجاهل العارف می فرمائید. نظام اسلامی مساوی و معادل شما و اوهام و آرزوهایتان نیست. اتفاقا این جنبش و رهبر آن میر حسین موسوی به قصد اصلاح نظام اسلامی به شیوه مسالمت آمیزدر برابر ظلم شما قیام کرده اند، اگر شما خود را به ندانستن می زنید، خدا بر درون و بیرون ما آگاه تر است. شما همانند دیگر دیکتاتورها عادت کرده اید، هر مخالفت و انتقادی را به دشمن نسبت دهید. از شما منصفانه می پرسم، آیا شما میزان حق و باطلید؟ آیا امکان ندارد کسی از شما انتقاد کند و برحق باشد؟ این منطق را در فرقه رجوی هم می بینیم، در رژیم سلطنتی هم لمس می کردیم که خود را محور عالم و آدم و حق و باطل می دانستند. خطرناکتر از دشمن بیرونی که قابل انکار نیست، تکبر و نخوت و استکبار است، این نفس سرکش اماره امروز بر شما مسلط است و بنام شما برعلیه این ملت موضع گرفته است. تا دیر نشده بر او مسلط شوید که از اسرائیل و آمریکا خطرناک تر است. ضمنا آیا روسیه و چین از خدا بی خبر دوست ملت ایرانند که شما را در سرکوب مردمتان یاری می کنند؟
راستی چه کسی بیشتر به نظام اسلامی ضربه زده است؟ شعارهای مسالمت آمیز «رأی من کجاست؟» این ملت یا قساوت و خشونت مأموران نشاندار و بی نشان شما؟ اعتراضهای قانونی ما سبزها یا سوء تدبیر و ماجراجوئی های رئیس جمهور دروغگوی شما؟ انتقادهای مظلومانه و مشفقانه رهبران دینی سبز یا ظلم و بیدادگری شما؟ شما با ولایت مطلقه خود به صورت اسلام سیلی زدید. شما با سوء مدیریت خود تشیع را در دنیا بی آبرو کردید. شما با ندانم کاری ها و استبداد برأی خود ایران و ایرانی را در دنیا سکه یک پول کردید. شما بیشترین آسیب و ضربه را به جمهوری اسلامی وارد کرده اید.
و اما ساز جدیدی که کوک کرده اید و این جنبش را «مسجد ضرار» خوانده اید. اجازه بدهید برای آنها که از عمق تهدید اخیر شما بی اطلاعند، مطلب را باز کنم. مسجد ضرار پایگاه منافقین مدینه بود که توسط خداوند به رسولش اطلاع داده شد. بر اساس آیه 107 سوره توبه این مسجد توسط گروهی از منافقان برای زیان به مسلمانان، تقویت کفر، تفرقه میان مومنان و کمینگاه محاربین تأسیس شد. این منافقان سوگند یاد می کنند که نیتی جز نیکی و خدمت نداشته اند، اما خداوند گواهی می دهد که آنها دروغگو هستند. پس از افشای توطئه منافقان توسط وحی الهی، این پایگاه نفاق تخریب شده برای عبرت خلائق به زباله دان تبدیل می شود. مسجد ضرار نماد استفاده ابزاری از مقدسات دینی در خدمت اهداف شیطانی است. اگر بر اساس ادله معتبر شرعی احراز شود که محلی در حکم مسجد ضرار است، معنایش جائز التخریب بودن آن، منافق بودن برپاکنندگان آن و بی ایمانی و کفر واقعی چنین افرادی است. مشابهت با مسجد ضرار بزرگترین اتهامی است که جریان مسلط دینی می تواند به جریانهای دینی رقیب خود وارد کند و آنها را از صحنه به در کند. تخریب یک مسجد به عنوان مسجد ضرار در غیبت وحی الهی تنها زمانی میسر است که برای حکومت اختیاراتی همانند رسول الله (ص) قائل شویم، یعنی برای حاکم، ولایت مطلقه ای باور کنیم که ورای احکام شرعی (اعم از اولی و ثانوی) باشد.
در دو دهه اخیر مساجد و حسینیه های برخی منتقدان دینی رژیم با تمسک به همین عنوان تخریب یا تعطیل شده است. حسینیه شهدا (مدرس آیت الله العظمی منتظری) پس از انتقاد مشفقانه 13 رجب سال 1376، مسجد مسلمانان اهل سنت در مشهد، حسینیه های دراویش نعمت اللهی گنابادی در قم، کرج و بروجرد نمونه هائی از این مساجد ضرار در زمان رهبری آیت الله خامنه ای است. از آنجا که جنبش سبز هیچ مقر و پایگاهی ندارد تا تخریب شود و سوزانده شود و به زباله دانی تبدیل شود، شارحین موثق ولایت امر یعنی امام جمعه موقت تهران سید احمد خاتمی و نماینده ولی فقیه در روزنامه وزین کیهان که به لقب «تک تیرانداز» از دو لب مبارک آقا مفتخر شده است، رمز زدائی کرده، مراد مولای و مقتدایشان را از استعمال «مسجد ضرار» مشخص کردند: سر دادن الله اکبر، تأکید بر خط امام، و شال سبز.
از آنجا که میلیونها نفر از مردم ایران شبها برای اعتراض به نتیجه دستکاری شده انتخابات و روش دیکتاتوری اداره کشورشان با صدای بلند الله اکبر می گویند خانه این افراد «مسجد ضرار» است. حملات سبعانه مأموران غیر معذور حکومتی به خانه و کاشانه برخی از مردم تکبیرگوی تهران (برای نمونه آپارتمانهای برج سبحان در بولوار کاوه که فیلم آن موجود است) عمل پیشاپیش به این حکم حکومتی بوده است. بسیاری از مردم با مقایسه شیوه مدیریت رهبر فقید و رهبر فعلی نسبت به شیوه موجود انتقادات جدی دارند (برای نمونه میرحسین موسوی، مهدی کروبی، سید محمد خاتمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ناطق نوری، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و ...). بازداشت هفتاد نفر از اعضای تشکل خط امامی اخیر در راستای «مسجد ضرار زدائی» از نظام بوده است.
رنگ سبز که رنگ بارز جنبش اخیر مردم ایران است، نیز خشم ولایت فقیه را باعث شده، به قول نماینده وی در روزنامه کیهان شبیه قرآن سر نیزه کردن عمروعاص است. بر اساس حکم حکومتی آیت الله خامنه ای میلیونها نفر از مردم ایران که از الله اکبر و رنگ سبز برای ابراز اعتراض مسالمت آمیز خود استفاده می کنند و با مقایسه مدیریت رهبر فعلی با رهبر قبلی او را نقد می کنند، از «اصحاب مسجد ضرار» و «منافق» محسوب می شوند. اکنون می فهمیم چرا مأموران لباس شخصی و بسیجی و نیروی انتظامی به قصد کشت تظاهرکنندگان مسالمت جو را سرکوب می کردند، یا بازداشت شدگان تظاهرات و سران احزب اصلاح طلب و فعالان سیاسی آنگونه سبعانه شکنجه شده تحت فشار قرار دارند. ظاهرا از منظر حکومت ولایی با منافق جز این نباید رفتار کرد.
اما منکران ولایت مطلقه فقیه (یعنی کلیه مراجع طراز اول قم و نجف، تأکید می کنم کلیه مراجع) معتقدند تنها با إخبار وحی الهی می توان برمسجدی عنوان شرعی ضرار نهاد، و هر کس و ناکسی حق ندارد مخالف و منتقد خود را منافق و اصحاب مسجد ضرار بنامد و او را از حقوق شرعی و انسانی محروم کند. تمسک به عنوان مسجد ضرار و منافق خواندن صدیق ترین فرزندان این ملت شاهد دیگری بر باطل بودن ولایت انتصابی مطلقه فقیه است. چگونه می توان باور کرد رسول خدا و شارع مقدس به هر حاکمی که خود را جانشین برحق وی می داند اختیار داده باشد که شما حق دارید مخالفان و منتقدان مسالمت جویتان را با چنین حربه خشنی از میدان بدر کنید.
تمسک آیت الله خامنه ای به «مسجد ضرار» در واقع عکس العمل خشمگینانه وی به اتهام ملی دروغگوئی و خیانت در امانت از سوی اکثریت مردم ایران به مسئولان رژیم جمهوری اسلامی است. او هم متقابلا رهبران جنبش سبز و نخبگان حامی ایشان را به نفاق و استفاده ابزاری از انقلاب، امام، تکبیر و رنگ سبز متهم کرده است. بر این اساس اگر استفاده از عنوان مسجد ضرار و لوازم آن در غیاب رسول الله (ص) شرعا مجاز بود، بیشک مکانی که حکم رئیس جمهور برآمده از تقلب و جابجائی نهادینه آراء امضا شد و بر خلاف رضایت اکثریت مردم به عنوان دهمین رئیس جمهور ایران تنفیذ شد، به نامیده شدن به مسجد ضرار اولی بود. آیه سوره توبه نهی اکید از دروغ است در عرصه عمومی، همان شعار «دروغ ممنوع» و «دروغگو دشمن خداست» مردم سبز ایران.
اکثریت مردم ایران وزارت کشور، شورای نگهبان، مقام رهبری و قوای امنیتی، انتظامی و شبه نظامی تحت امر ایشان، قوه قضائیه و اکثر راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی را دست اندرکار خیانت در امانت ملی و ناصالح برای اداره کشور و فاقد عدالت و صداقت می شناسند و رئیس جمهور منصوب رهبری را غاصب و نامشروع و غیرقانونی می دانند. اگر بخواهیم با الفبای آیت الله خامنه ای سخن بگوئیم، زبان حال ملت ایران این است: حکم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در مسجد ضرار تنفیذ شد.
وسَیَعلَمُوا الّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُنَ (شعراء/227)
و آنان که ستم کردند بزودی خواهند دانست بازگشت گاهشان کجاست.
13 مرداد 1388

منبع: وبسایت محسن کدیور

مراسم ترحیم شهید بهزاد مهاجر، عصر امروز

مراسم ترحیم شهید بهزاد مهاجر عصر امروز پنجشنبه 15/5/88 در منزل وی برگزار می شود.

به گزارش موج سبز آزادی این مراسم از ساعت 6 بعداز ظهرآغاز خواهد شد و در آن خانواده های تعداد دیگری از شهدای جنبش سبز نیز حضور خواهند یافت.
پیکر پاک این شهید که در راهپیمائی آرام معترضین به نتایج اعلام شدۀ انتخابات در روز 25 خرداد مورد اصابت گلوله قرارگرفته و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسیده بود بعد از 45 روز به خانواده اش تحویل گردید و روز شنبه گذشته در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
نشانی منزل شهید: سعادت آباد-میدان سرو-شهرک مخابرات-روبروی فروشگاه شهروند- خیابان هفدهم-خیابان پیوند شمالی-کوچۀ22 پلاک11

شش سال و هفت ماه حبس برای فعال حقوق زنان

دادگاه تجدید نظر استان کردستان حکم شش سال و هفت ماه حبس برای روناک صفارزاده، دانشجو و عضو کمپین یک میلیون امضا را تائید و ابلاغ کرد. این حکم در حالی تائید می‌شود که روناک صفار زاده، بیست و سومین ماه بازداشت خود را در شرایطی نامساعد پشت سر می‌گذارد.

به گزارش روزآنلاین، روناک صفار زاده که بیست و سه ماه پیش توسط نیروهای امنیتی در سنندج دستگیر شد، ابتدا از سوی محافل امنیتی و قضائی با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی، عضویت در سازمان پژاک و عبور غیر مجاز از مرز روبرو شد. وی سپس به دلیل همین اتهامات به مدت چهار ماه در بازداشتگاه اطلاعات سپاه سنندج تحت فشار و شکنجه قرار گرفت. با این حال وی در بازجوئی‌های تحت فشار و شکنجه و جلسات محاکمه، اتهامات وارده را نپذیرفت.
دادستان سنندج و قاضی پرونده وی، شخصا در جلسه دادگاه این فعال حقوق زنان را متهم به محاربه کرده بودند، اما این اتهام علیه وی به اثبات نرسید. دادگاه سنندج در آخرین جلسه رسیدگی به پرونده وی، او را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به پنج سال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس دیگر محکوم کرد و همزمان دادگاه دیگری در استان آذربایجان غربی وی را به اتهام عبور غیر مجاز از مرز به هفت ماه حبس محکوم کردند. به این ترتیب در مجموع دادگاه انقلاب سنندج این عضو کمپین یک میلیون امضا را به شش سال و هفت ماه حبس محکوم کرد و این حکم روز گذشته توسط دادگاه تجدید نظر استان کردستان تائید و ابلاغ شد.
روناک صفار زاده که فعالیت چشمگیری در موسسه زنان آذر مهر استان کردستان و کمپین یک میلیون امضا داشته، در طول بیست سه ماه بازداشت، بارها تحت فشار و آزار و اذیت مسئولان زندان قرار گرفته و حتی چندین بار خبر ضرب و شتم وی به دستور قاضی امجد، بوسیله زندانیان دیگر منتشر شده است. وی در اعتراض به این برخوردها که موجب آسیب دیدگی جدی جسمی وی شده و همچنین در. اعتراض به رویه غیر قانونی رسیدگی به پرونده‌اش سه بار دست به اعتصاب غذا زد.
طبق آخرین خبرهای بدست آمده از وضعیت جسمی و روحی وی، او هم اکنون به شدت دچار افسردگی و ناراحتی های روحی شده و با اینکه در بند عمومی زندان نسوان سنندج بسر می‌برد، همچنان از دسترسی به درمان و معالجات پزشکی محروم است.
شایان ذکر است که در مناطق کردنشین کشور علاوه بر روناک صفار زاده، دو فعال دیگر حقوق زنان به نام های هانا عبدی و زینب بایزیدی به دلیل فعالیت های مسالمت جویانه در حوزه زنان ماه‌هاست در زندان بسر می‌برند . این دو نفر هم با پرونده‌ای مشابه پرونده صفار زاده هر کدام به پنج سال حبس در تبعید محکوم شده‌اند و هم اکنون دوران حبس در تبعید خود را می‌گذرانند.

کدام انقلاب مخملین؟ چگونه؟/ یادداشت از عماد افروغ

عماد افروغ

اين روزها منتظريم، تا بالاخره ببينيم كه دادستان و قاضي و ديگر افراد مرتبط با پرونده بازداشت‌شدگان اخير چگونه و با استناد به چه ادله‌اي مي‌خواهند ثابت كنند كه بازداشت‌شدگان و متهمان اخير، سران جريان‌ساز انقلاب مخملين در ايران بودند؟

به عنوان يك روش‌شناس كه سال‌‌هاي بسياري را صرف پژوهش كرده‌ام. معتقدم متهم كردن يك فرد به جريان‌سازي انقلاب مخملين چندان آسان نيست، زيرا انقلاب مخملين تصميمي نيست كه يك شبه اتخاذ شود و عده‌اي در كمتر از يك ماه آن را به سرانجام برسانند و به هدف‌شان برسند، بلكه زيربناهاي تاريخي، اجتماعي و فرهنگي بسياري مي‌خواهد. براي همين نيز سخت معتقدم آنچه در قالب برگزاري اين دادگاه‌ها به نمايش گذاشته شده است نه‌تنها ارتباطي با يك حركت مخملين نداشت، بلكه حتي يك اعتراف معمولي هم نبود.
در اين دادگاه شاهد حضور افرادي بوديم كه پس از گذراندن چند روزي در زندان، تحليل‌هايشان تغيير كرده بود و حالا به اين نتيجه رسيده بودند كه نگاهشان در گذشته درست نبوده است،‌بنابراين تغيير ديدگاه را چطور مي‌توان به برنامه‌ريزي براي انقلاب مخملين ربط داد؟ چرا بايد عده‌اي دستگير شوند، آن هم تنها براي تنبه و اصلاح ديدگاه، فكر و عقيده‌شان يا حتي اينكه معتقد بودند تقلبي صورت گرفته است؟ مگر در اين ميان پولي دريافت شده است؟ كداميك از معترضان اين معترفان چه جرياني را سازماندهي كرده بود، كجا جريان‌سازي كرده بودند و ملت را كجا جمع كرده بودند و به آنها درس انقلاب مخملين داده بودند كه باقي بي‌خبر هستند و تنها ضابطان قانوني باخبر؟ آيا در جريان پخش مشروح دادگاه حرفي از استخدام اين افراد به دست قدرت‌هاي خارجي شنيديم يا اينكه اين افراد پا به ميدان گذاشته بودند تا نظام جمهوري‌اسلامي ايران را از اساس و جوهره تغيير بدهند و به ساختار تازه‌اي برسند؟ اصلا بحث ارتباط با خارجي‌ها و خط گرفتن را هم اگر كنار بگذاريم، با كدام عينك واقع‌بيني مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه محمد عطريانفر و محمدعلي ابطحي چنين قدرتي در اختيار داشتند؟ چطور است كه دو چهره مانند ابطحي و عطريانفر كه هميشه از مديران ميانه بوده‌اند به يك باره داراي چنين قدرت براندازانه‌اي شده‌اند؟ اگر اين نيست شايد هم موقعيت و پايه‌‌هاي نظام براي تغيير قدرت زيادي نمي‌خواهد!

برادران من! انقلاب مخملين تعريف روشني دارد، زيربناهايي مي‌طلبد، به اين آساني‌‌ها نيست كه هر كس كه اعتراض كرد، نافرماني مدني كرد يا بر حسب ذهنيت خود تن به تصميمي ندارد، را خيلي زود به عنوان نشانه‌اي از وقوع انقلاب مخملين تعبير كرد. به عنوان يك جامعه‌شناس مي‌گويم و نه از منظر سياسي! چه كسي و با چه استدلالي مي‌تواند ثابت كند كه حضور مردم در خيابان‌ها و اعتراض‌شان نسبت به شرايط اخير ناشي از هدايت و تصميم محمدعلي ابطحي و عطريانفر بود؟ چرا موقعيت و قدرت افراد را براساس واقعيت‌هاي موجود مورد قضاوت و كنكاش قرار نمي‌دهيد؟ مردم ايران يك حركت خودجوش داشتند، رسانه خارجي نبود، پولي نگرفته بودند و در ميتينگي به آنها نگفته بودند «ملت پيش به سوي انقلاب مخملين!» تنها ذهنيت حاكم بر افكارعمومي اين ماجرا را پيش مي‌برد. چرا شعور مردم و ملت را دست كم بگيريم و فكر كنيم ملت و افكار عمومي هميشه بايد دنباله‌رو باشند و خود قادر به گرفتن هيچ تصميم جمعي نيستند، كاش در جريان اين محاكمات و تئوري‌پردازي‌ها ذره‌اي هم واقعيت‌هاي موجود را لحاظ مي‌كرديم. كجاي قانون اساسي آمده است كه اعتراض مدني و آرام جرم است؟ اين افراد كه در بازداشت به سر مي‌برند، كجاي اين پروسه، قانون اساسي را از بيخ و بن ناديده گرفته‌اند، كسي كه در صدد انقلاب مخملين است كه مدام پافشاري نمي‌كند تا حقوق قانوني كه قانون اساسي برايش در نظر گرفته در جامعه پياده شود، مگر اينكه قانون اساسي ما دستورالعمل دستيابي به انقلاب مخملين باشد و ما بي‌خبر، زيرا خواسته مردم كوچه و خيابان انقلاب مخملين نيست، بلكه استفاده از تمام آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي قانون اساسي است.
از سوي ديگر انقلاب مخملين نسخه‌اي است كه تنها در جغرافياي سياسي خاصي پياده مي‌شود. كشورهاي سوسياليستي اروپاي شرقي كه سال‌ها زير نوع كمونيسم شوروي بودند تنها بخش‌هايي هستند كه اين نسخه ناقص در آنها عمل كرده است. دليل اصلي وقوع انقلاب مخملين در اين كشورها هم منش ديكتاتوري حاكم بر آنها بوده است، آيا كسي مي‌پذيرد كه به لحاظ ساختار سياسي دولت ايران منش ديكتاتوري داشته كه حالا ما بايد شاهد بروز انقلاب مخملين در آن باشيم؟ قطعا جواب واقع‌بينانه وجود اين رويكرد را از بيخ و بن نفي مي‌كند. اما به هر حال هر معادله‌اي از يك وجه ساختاري برخوردار است و نمي‌توان آن را تنها از يك بخش مورد بررسي قرار داد، بايد دو سوي معادله را نگريست. براي رسيدن به انقلاب مخملين ملزوماتي نياز است، كه از مهم‌ترين آنها وجود و نفوذ قدرت خارجي به اضافه دولت ديكتاتوري است، كداميك از اين دو در كشور ما وجود دارد كه اكنون ما براساس آن بايد به توهم توطئه مخملين رسيده باشيم؟ كشور ما هرگز خصايص يك كشور سوسياليستي يعني بي‌توجهي به آزادي را نداشته است، پس امكان پياده شدن اين نسخه از سوي دشمن خارجي و داخلي براي هميشه در نظام جمهوري اسلامي ايران منتفي است. اين منش زيبنده جمهوري اسلامي نيست و صداوسيما سردمدار اين منش جديد و تخريبگر شده است. اگر بپذيريم كه اين افراد بدون اعمال هيچ‌فشاري دچار چنين تغيير نگرش ژرفي هم شده‌اند، باز هم بايد گفت اين رويكرد جديد چه ربطي به اعتراف دارد و چه ربطي به كودتاي مخملين كه مدام اين تركيب نوآمده در صداوسيما تكرار مي‌شود؟ مدتي است به اين نتيجه رسيده‌ام كه ديگر اظهارنظر و نقد فايده‌اي ندارد، اما نگرانم به عنوان يك شهروند پايبند به نظام جمهوري اسلامي ايران، نگرانم. نگران جوهره انقلاب، نگران وجهه آزادي كه قرار بود در كشورم مستقر شود و نگران اعتماد عمومي ملتي كه 30 سال براي كسب آن زحمت كشيده شده است. قرار نيست كه براي تحكيم پايه‌هاي قدرت يك جناح دست به هر رويارويي‌اي بزنيم، زيرا رويارويي‌ اينچنيني مي‌تواند تبعاتي داشته باشد. اگر اينچنين باشد پس امر به معروف و نهي از منكر در نظام ما چه مي‌شود، مشورت، همدلي و همگرايي را در كجاي اين رويارويي مي‌گنجانيد؟ اي كاش محكمه قضايي تصميم بگيرد، حتي در همين جاي كار با استناد به مدارك مستدل مخملي بودن اعتراض‌ها را ثابت كند و متهمان را با اتهام‌هايي در اندازه توان‌شان به محاكمه بكشاند و از همه مهم‌تر مردم را عاقل بپندارد، در غير اين صورت بايد گفت كه اين اعتراف نيست و از اين رويكرد نمي‌توان مدركي يافت مبني بر برنامه‌ريزي انقلاب مخملين، اگر قدرت هم وجود ندارد بهتر است كه محاكمه‌ها تعطيل شود تا آبروي قضايي كشورمان بيش ازين به خطر نيفتد. من هم مانند هر شهروندي نگرانم، نگران روزي كه پس از اين حركت، هر اعتراضي نشانه‌اي از قصد به انقلاب مخملين تعبير شود و اين لحظه دردناكي است...

منبع: اعتمادملی

وضعیت نگران کننده عبدالله مومنی در اوین، کاهش ۲۰ کیلو وزن در ۵۰ روز

عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، 45 روز پیش در حالی در دفتر ستاد شهروند مهدی کروبی بازداشت شد که به گفته شاهدان عینی، ماموران امنیتی او رابا خشونت هر چه تمام تر و ضرب و شتم شدید و بدون ارائه هیچ حکمی با خود بردند، اکنون اما با گذشت 45 روز زندان، وی نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده است.

به گزارش روزآنلاین، همسر وی که دیروز با وی ملاقات داشته از این وضعیت نگران‌کننده با روز سخن گفته است. همسر، برادر و فرزندان عبدالله مومنی روز گذشته در زندان اوین با او در حالی دیدار کردند که این فعال دانشجویی نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن. فاطمه آدینه وند، همسر مومنی که به شدت نگران و ملتهب بود به روز گفت: بچه‌های من اصلا آقای مومنی را نشناختند و به شدت از دیدن او شوکه شدیم.
وی می‌افزاید: از زندان اوین او را با ماشین سبز رنگی آوردند؛ از ماشین که پیاده شد اگر من و برادرش او را نمی‌گرفتیم می‌افتاد. حتی نمی توانست یک قدم راه برود. کمک کردیم و وارد اتاق ملاقات شدیم. همسر مومنی با بیان اینکه "آنچه که می‌دیدیم را باور نمی‌کردیم" توضیح می‌دهد: ریش و موهای عبدالله بلند شده و کاملا به هم ریخته و صورتش از فرط لاغری به شدت سیاه شده، زیر چشم‌ها گود رفته و کبود بود.
خانم آدینه‌وند می‌افزاید: صدای عبدالله به شدت لرزان بود و اصلا قدرت حرف زدن نداشت و بچه‌ها از دیدن وضعیت او به شدت ترسیده و فقط گریه می‌کردند و مدام می‌پرسیدند چه بلایی سر بابا اومده؟ به گفته او عبدالله مومنی تعادل روحی و روانی نداشت و فقط احوالپرسی می‌کرد و مدام می‌گفت "جای من خوب است". خانم آدینه وند با بیان اینکه "اگر جای او خوب است پس چرا به این شکل درآمده" می‌افزاید: تنها چیزی که عبدالله گفت این بود که دو روزست روزه ام. ما دیگر هیچ چیزی از او نشنیدیم.
وی با بیان اینکه همسرش همچنان در انفرادی است و بازجویی او تمام نشده می‌گوید: همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است. خانم آدینه وند تاکید می‌کند: آن کسی که امروز دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت. هیچ چیزی از عبدالله نمانده است. به گفته همسر مومنی این ملاقات فقط ده دقیقه و در حضور بازجوی این فعال دانشجویی صورت گرفته و بازجو با قرار دادن ضبط صوتی روی میز تمام مکالمات را ضبط کرده است.
همسر مومنی با بیان اینکه "بچه‌ها شوکه شده و ترسیده‌اند" می‌گوید: از وقتی برگشته‌ایم بچه‌ها فقط در حال گریه کردن هستند و نگران پدرشان که چه اتفاقی افتاده و نمی‌توانیم آنها را آرام کنیم. وی با انتقاد شدید از وضعیت همسرش می افزاید: امروز که گریه بچه‌ها و وضعیت عبدالله را دیدم به بازجو گفتم آیا این حق ماست در زندگی که 5 شهید داده‌ایم و عزیزانمان رفته اند تا ما در آرامش زندگی کنیم؟ اکنون با این آدم چه کرده‌اید؟ چه بلایی سر او آورده‌اید؟
بازجوی مومنی هیچ پاسخی نداده و زود ملاقات را به پایان رسانده و مجددا مومنی را با ماشین سبز برده‌اند. خانم آدینه وند می‌گوید: یکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهید شد که بچه های این مملکت و ما در آرامش زندگی کنیم. امروز با دیدن عبدالله در آن وضعیت، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد. چیزی از عبدالله من نمانده و من متاسفم که اینها مدام دم از عدالت می‌زنند و اینگونه رفتار می‌کنند.
خانم مومنی که به شدت نگران و ملتهب است، توان صحبت بیش از این را ندارد. روز سه شنبه نیز عبدالله مومنی را مجبور کرده بودند با همسرش تماس گرفته و از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و اطلاع رسانی درباره او انجام ندهد. در این تماس تلفنی مومنی با لحنی به شدت عصبی و صدایی لرزان از همسرش خواسته بود: "به جای مصاحبه درباره پرونده و وضعیت من، به بچه داری بپرداز."
از سوی دیگر همسر مومنی روز دوشنبه خبر از تماس تلفنی این فعال سرشناس دانشجویی داده و گفته بود: صدای او به قدری ضعیف و بریده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بریده بریده خود تصریح کرد که در زندان انفرادی و زیر فشار شدید بازجویی است.
فاطمه ادینه‌وند با بیان اینکه "این اولین بار نیست که عبدالله مومنی بازداشت و زندان انفرادی را تجربه می‌کند اما لحن صدای او و نحوه صحبتهایش نشان می داد که شدیدا تحت فشار قرار دارد"، نسبت به زیر فشار بودن فعالان سیاسی برای اعتراف ساختگی هشدار داده و گفته بود: "من در پایان تماس تلفنی به عبدالله تاکید کردم که مبادا از قرص‌هایی که به آقای ابطحی دادند و او را مجبور به اعتراف ساختگی کرده‌اند بخورد."
این مصاحبه چنان بازجوها را به هراس انداخت که این زندانی را که بیش از 50 روز است در انفرادی و در شرایط ایزوله کامل و تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی قرار دارد مجبور کردند با همسرش تماس بگیرد و با عصبانیت از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و پیگیری در باره پرونده و وضعیت او انجام ندهد.

برای احمد زیدآبادی که پرهام‌اش، تحمل دوری‌اش را ندارد

حجت عربی

دو سال پیش درست همچنین روزهایی بود که از یکی از دوستان شماره تماسی از احمد زیدآبادی گرفتم، از چندی قبل مقاله‌ها و تحلیل‌هایش را دنبال می‌کردم، می‌خواستم ازش برای سخنرانی در دانشکده در مورد بحرانی که خاورمیانه در آن فرو رفته است، دعوت کنم.

نمی‌دانم دلیلش چیست و هیچ وقت هم ازش نپرسیدم چرا از تلفن همراه استفاده نمی‌کند. برای اولین بار که بهش زنگ زدم، انگار سال‌ها بود که من را می‌شناخت، خیلی تحویل گرفت و قبول کرد مهر یا آبان ماه 1386 برای سخنرانی، به دانشکده بیاید.
بالاخره با هزار ترفند مجوز سخنرانی برایش گرفتیم، آمد و سخنرانی کرد و رفت، اما همه معترف بودند که تحلیل‌هایش خیلی عمیق بود و می‌گفتند سخنرانی زیدآبادی، بهترین سخنرانی در چند سال اخیر در دانشکده بود. بعد از مراسم چند ساعتی تا دیر وقت در مهمانسرای دانشکده باهاش گپ زدیم و آن جا بود که من فهمیدم آدم خیلی با معرفت و مرامی هست.
از آن تاریخ به بعد هر موقع از تحلیل مسائل پیش آمده عاجز می‌شدم، آخر شب‌ها مزاحم احمد زیدآبادی می‌شدم که قاعدتاً خانوده‌اش (خانمش؛ خانم محمدی و دختر کوچولویش پرهام که برایش خیلی عزیز هست) نیز از این دیر وقت تماس گرفتن‌های من اذیت می‌شدند اما زیدآبادی آن قدر با مرام بود که همیشه پذیرای من بود، چه تلفنی و چه حضوری و آن هم در زمانه‌ای که خیلی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی حاضر نیستند حتی جواب تلفن من دانشجو را بدهند.
یک بار بیشتر از همیشه شرمنده‌اش شدم؛ ازش برای سخنرانی در سمینار یکصد سالگی نفت دعوت کردم، مجوز هم گرفتیم و زیدآبادی هم حاضر شد به خاطر سمینار ما مسافرتش را زود تمام کند تا بتواند آبادان بیاید، اما یک روز قبل از سمینار، هیئت نظارت دانشگاه سخنرانی‌اش را لغو کرد، من با شرمندگی باهاش تماس گرفتم، اما باز هم با متانت جوابم را داد و سعی کرد آرامم کند.
در جریان انتخابات نیز با وجود اینکه در انتخابات‌های قبلی از تحریم حمایت می کرد اما این بار از یک سال قبل وارد عرصه شده بود و تمام تلاشش را می‌کرد تا شیخ دربند؛ عبدالله نوری را برای نامزدی در انتخابات متقاعد کند، که نشد و زیدآبادی به همراه سازمان متبوعش از کروبی حمایت کرد و نتیجه ی این حمایتش این شد که اینک در چنگال دژخیمان اسیر باشد، بخاطر آن که به دنبال راهی برای خروج از وضعیت نگران‌کننده موجود بود.
او اینک نزدیک به 50 روز است که در زندان است و خبری از او به بیرون انتقال نیافته است جز تماسی کوتاه با پرهام‌اش. کاش می شد این چنین نمی شد و زیدآبادی اسیر این دژخیمان نبود تا خیلی عظیمی از دانشجویان همچون من از آزادگی و مرام اش درس می‌گرفتیم و پرهام کوچولویش نیز در آغوشش آرام می‌گرفت.


منبع:‌ خبرنامه امیرکبیر