محمدصادق لاریجانی، رئیس آتی قوه قضا‌ئیه: اينکه کسي در زندان بميرد، نبايد استناد به ظلم حکومت شود!

متن کامل مصاحبه خواندنی روزنامه اعتماد با محمدصادق لاریجانی:

کيوان مهرگان؛ برادران لاريجاني هر دو هفته يک بار در منزل «مادر» جمع مي شوند. صادق لاريجاني مي گويد؛ آنجا هم که جمع مي شويم مادر توصيه مي کند درباره مسائل کلان حرف بزنيم.از اين سه برادر علي در رأس قوه تقنيني کشور قرار دارد. تا کمتر از يک ماه ديگر شيخ صادق هم از شوراي نگهبان به سمت رياست بر قوه قضائيه کوچ مي کند. وقتي مي گويم اگر پست وزارت امور خارجه پيشنهاد بشود، مي پذيريد؟ پاسخش منفي است.در کنار دلمشغولي هاي علمي، او به سياست هم نظر دارد و مي گويد شلوغ کاري اصلاح طلبان به تعبير او نگذاشت اصولگرايان پيچ و مهره هاي احمدي نژاد را سفت کنند.لاريجاني از فرمول هاشمي رفسنجاني حمايت مي کند و دفاع از احمدي نژاد را دفاع از امنيت ملي مي داند اما نمي گويد چرا امنيت ملي به احمدي نژاد گره خورده است...

---

-اين روزها محمود احمدي نژاد در کانون انتقادات قرار دارد. بعد از ماجراي موسوم به مشايي بسياري از حاميان وي به جمع منتقدانش پيوستند. اما شما در آخرين موضع گيري تان با قاطعيت از او حمايت کرديد. حمايت اين گونه شما از احمدي نژاد بسيار جالب است. علت اين حمايت ها چيست؟


من هيچ وقت از هيچ فردي حمايت صريح نکرده ام. اما حمايت صريح دارم که اين دو با هم فرق مي کند. در جريان انتخابات دوگونه موضع از من ديده شده است؛ نخست موضع گيري هاي معمولي، دوم موضع گيري هاي سياسي. خب موضع گيري هاي سياسي ام هميشه به اصولگرايان نزديک تر است. البته من هميشه در کمپ اصولگرايان ديده شده ام اما گاهي اوقات به دليل تفاوت هايي که ممکن است وجود داشته باشد، شديدترين انتقادات را به آنها داشته ام. در اين انتخابات با پديده يي روبه رو شديم که براي من فراتر از توفيق کانديداها بود. اين انتخابات جنبه امنيتي پيدا کرد. خيلي از گرگ هايي که خارج از مملکت هستند مي خواستند رقابت در انتخابات را مصادره کنند. البته در اينکه آنها به توفيقاتي دست پيدا کردند دو عامل موثر بود؛ يکي خبط بزرگ جناح اصلاحات و استراتژي آقاي موسوي، دوم کاستي هاي جدي که در کار وزارت کشور وجود داشت. نبايد از اين نکته غافل شد که در وزارت کشور جمعيت عظيمي کوشيد راي مردم به صندوق ها ريخته شود ولي مشکل از نوع اطلاع رساني درباره آرا شروع شد. دقيقاً پس از اين مرحله بود که من احساس کردم امنيت ملي دچار خطر شده است. از اينجا به بعد براي من اهميت نداشت و موضع من ديگر اين نبود که کدام نامزد نفع مي برد. براي همين من صريحاً به بيان موضع خود عليه ابطال انتخابات پرداختم و اين موضع گيري را به نفع امنيت ملي مي ديدم چون اين نوع صف بندي به ضرر امنيت ملي بود. از آن طرف هم ديديد که براي انتصاب آقاي مشايي، من انتقاداتي به دولت داشتم. البته اين نوع انتقادات تنها به انتصاب وي مربوط نيست، بلکه مربوط به نظام تصميم گيري احمدي نژاد است. از همين جا مي خواهم بحث پيام هاي انتخابات را بشکافم. اين انتخابات، انتخابات جالبي بود چون هم مردم خوب در انتخابات شرکت کردند و هم پيام روشن داشتند. اگر آناني که به آقاي احمدي نژاد راي دادند که افرادي متعهد به قانون اساسي و رهبري هستند، در نظر مي گيريم و آناني هم که به او راي ندادند پيام هاي روشني داشتند. من شعارهاي انتخاباتي نامزدها را به دقت مرور کردم و به سه محور رسيدم. نخست مساله روابط ما با جهان است. مردم از نوع روابطي که ما با ساير کشورهاي دنيا داريم، راضي نبودند. دوم مساله گفتمان داخلي بود. مردم بيشتر يک گفتمان باشرم را مي پسندند. همين مردم از اينکه افرادي در تلويزيون تحقير شوند لذت نمي برند. سومين محور هم، اصلاح نظام تصميم سازي است. يکي از ايرادهايي که به دولت احمدي نژاد وارد بود، عزل وزرا و تغيير رئيس بانک مرکزي بود که اينها به نظام تصميم گيري بازمي گردد و درست نيست که ما تصميم گيري را به جاي تصميم سازي قرار دهيم. رئيس جمهور ايران بايد خودش تصميم بگيرد. اينکه انسان خودش تصميم بگيرد هنر بزرگي است.


البته مساله مشايي يکي از عوارض تصميم گيري دولت آقاي احمدي نژاد بود و مهم ترين کاري که دولت بايد انجام دهد اين است که اين نکات مهم را جدي گرفته و اصلاح کند و يکي از برکات دموکراسي نيز اين است که ما مي توانيم نظر ديگران را بشنويم و از آنها استفاده کنيم.

-شما مساله امنيت ملي را مهم مي دانيد، چرا اين موضع شما با حمايت از احمدي نژاد گره خورده است؟


طيف وسيعي از اوباما گرفته تا سارکوزي و افراد ضدانقلاب به کمپ تبليغات انتخاباتي جناح اصلاح طلب طمع کرده بودند و به نوعي بر موج مبارزات اصلاح طلبان سوار شدند. متاسفانه اشتباه بزرگ اين کمپ اين بود که هيچ وقت سعي نکرد فاصله خود را از آنها نشان دهد شايد هم گاهي از آنها تقدير کردند چرا که يک راي هم براي آنها اهميت زيادي داشت. به نظر من آقايان موسوي، کروبي و رضايي بايد طوري رفتار بکنند که اين افراد نتوانند از اين کمپين استفاده کنند.

-يعني چه از کمپين آقايان استفاده کردند؟


آنها بنا داشتند از موقعيت آنان استفاده کنند بنابراين از هفته آخر تبليغات شروع کردند و کليدش را از پنجشنبه قبل از راي گيري زدند. دشمنان نظام به دنبال حرکتي بودند که نظام را به چالش بکشند و اين پروژه بزرگ آنها بود. من معتقدم اين استراتژي توسط برخي افراد جريان اصولگرا هم طرفدار داشت و برخي از عناصر افراطي در حزب مشارکت از اين موضوع استقبال کردند چون مي خواستند به نظام ضربه بزنند. علت هم اين بود که در اين نظام نمي توانستند ايده آل هاي خود را به دست آورند. من وقتي مصاحبه خانم رهنورد را با بي بي سي ديدم، تعجب کردم چون مدعي شد ميرحسين 4 به 1 برنده است و حتي گفت 5/3 هم قبول است اما اگر کمتر از اين نسبت باشد مطمئن باشيد تخلف صورت گرفته است. اين مصاحبه پنجشنبه قبل از انتخابات انجام شده بود و اين گونه به نظر مي آمد که ابتداي يک مساله است و بعد ديديم مقدمات آن در حال غليان است. بعدازظهر روز جمعه ساعت 5 بعدازظهر آقاي موسوي اعلام کرد، برنده است و آقاي خاتمي هم به ايشان تبريک گفت. به هر حال اعلام پيروزي از سوي يکي از نامزدها و اينکه هر موضوعي غير از اين خلاف است و بعد مردم را به خيابان ها کشاندند همان چيزي است که موسوي مدعي است جنبش سبز است و رهبر جنبش هم خودش است. اين جنبش سبز مي خواهد عدالت را به کشور بياورد. اين همان بحث امنيت ملي است. من مي گويم اگر جنبش سبزي بخواهد اتفاق بيفتد، اين گونه متولد نمي شود. در حقيقت هاي اجتماعي بايد بين کليد خوردن و کليد زدن تفاوت قائل باشيد.

-مردم اعتراض داشتند، به خيابان ها ريختند. اين را چه کسي مي تواند کليد بزند يا کليد بخورد؟


من مي گويم کليد زده شد اما کليد نخورد. اگر قرار است جنبش سبزي در کشور وجود داشته باشد اين جنبش بايد تعريف شود. مگر به خاطر نامزدي که از انتخابات راضي نشده مي توان جنبش ايجاد کرد؟ اگر قرار است جنبش سبزي به خاطر تظاهرات خياباني آقاي موسوي در کشور اتفاق بيفتد اين همان پروژه يي است که دشمنان کليد زده اند.

-يعني صرف حضور در تجمع به نفع يک نامزد معترض، پروژه انقلاب مخملي است؟


آنها گفتند آقاي موسوي 4 به 1 پيروز است و چون نظام قصد تمکين ندارد مردم بايد به خيابان ها بروند. به هر حال موضوع اين است که حمايت و سازماندهي اين تجمعات در کمپ اصلاح طلبان انجام شده است. زمان و مکان و مسير راهپيمايي ها در کمپ اصلاح طلبان مشخص شد و اين از اشتباهات بزرگ اصلاح طلبان بود.

-اما همين کمپ و آقاي موسوي کوشيدند 10 ميليون نفري را که با صندوق هاي راي قهر کرده بودند به پاي صندوق ها بياورند. آن حماسه 40 ميليوني اين گونه رقم خورد.

ما در اين انتخابات حدود 14 ميليون راي داريم. که به آقاي احمدي نژاد داده نشده و به نظر من اين خيلي مهم است. اين 14 ميليون پيامي دادند که بايد به آن توجه شود و قابل انکار هم نيست.

-شما جناح اصلاح طلب را متهم به رفتارهاي اشتباه مي کنيد. اما اگر بر فرض محال رفتار جناح اصلاحات را اشتباه بدانيم، اين رفتار واکنشي است به کنش پراشتباه جناح حاکم، مثلاً اگر موسوي اعلام مي کند من پيروزم پاسخي به خبرسازي فارس و ايرنا است؟


کنش و واکنش خيلي مهم نيست. حتي اگر پنج روزنامه اصلاح طلب آقاي ميرحسين را به عنوان برنده اعلام مي کردند هيچ مشکلي وجود نداشت اما وقتي نامزد اعلام مي کند بر اساس اطلاعاتي که دارم من پيروز هستم و اگر خلاف اين اتفاق بيفتد مردم را به ايستادگي و مقاومت دعوت مي کند اين يک عمل غيرقانوني و خلاف مصالح کشور است. همين اعمال باعث شد دشمنان اين مملکت طمع کنند. چرا بايد کمپين انتخاباتي آقاي موسوي توسط چنين افرادي مصادره شود آن هم توسط عناصري که مردم را به خيابان ها بکشانند و آشوب ايجاد کنند. شخصيت هايي نظير موسوي و خاتمي تنها راه مساله را ابطال انتخابات مي دانند و انقلاب مخملي يعني همين، انقلاب مخملي با نيم متر پرز، انقلاب مخملي يعني همين که انتخاباتي برگزار شود و ما بگوييم دولت از مردم تمکين نکرده است.

آنها اگر اعتراضي دارند از طريق قانوني بايد دنبال کنند حتي بروند با رهبري صحبت کنند و دلايل شان را بر اينکه انتخابات باطل است، اعلام کنند. شايد به اين مصلحت برسند که انتخابات باطل نيست و اگر غير از اين عمل کنند اين يعني کليد زدن انقلاب مخملي.

-شما مي گوييد اوباما و سارکوزي طمع کرده بودند. فرداي انتخابات اوباما و کلينتون از مشارکت گسترده مردم حمايت و از آن استقبال کردند. اوباما هم پيش از انتخابات اعلام کرد اين چهار نامزد با هم فرقي ندارند چون در موضوع هسته يي همه يک موضع دارند. علاوه بر اين شما مي کوشيد آقاي موسوي را نامزد هوادار غرب معرفي کنيد. اين چه نامزد هوادار غربي است که تمام شعارهايش، نمادهايش و سمبل هاي انتخاباتي اش برآمده از باورهاي مذهبي و هم پوشان با گفتمان حاکميت است؟

نه، به اين صراحت نيست. روزنامه اعتماد ملي از نظر حرفه يي يکي از بهترين روزنامه هاي کشور است اما همين روزنامه از نگاه فکري پايگاه معلم سکولاريسم است. اين روزنامه مبلغ فکري است که در بهترين لطف به اسلام، اسلام را براي حوزه خصوصي مي داند و براي جامعه و اداره آن اسلام را تاييد نمي کند. برخي افراد که خود را نوانديش ديني مي دانند و آنقدر متکبرند که افلاطون را هم قبول ندارند وقتي از آقاي کروبي دفاع مي کنند طبيعي است که يک مزاح در آن است. اين روزنامه يک بخش از کمپين اصلاح طلب است.

ما بايد به طور صريح بدانيم مشکل جناح اصلاح طلب است. جناح اصلاح طلب از يک تناقض داخلي رنج مي برد. افرادي در جناح اصلاح طلب سکولار - ليبرال هستند. اشکالي هم ندارد که ليبرال - سکولار هستند اما مي خواهند اين را به زور به يک سيستم اسلامي تحميل کنند و اين اشتباه اين افراد است. دعواي من با اين افراد بر سر همين مساله است. اصلاً چه عيبي دارد که ما مستقيماً بگوييم سکولار هستيم و اين نظام اسلامي را هم قبول نداريم.

-نگفتيد اينکه اوباما و سارکوزي به کمپ اصلاح طلب نظر داشتند يعني چه؟


ماجرا بيش از نظر داشتن بود. آنها به اين کمپ اميد داشتند.

-همه چه در داخل و چه در خارج بر يک نکته اتفاق نظر داشتند و آن اينکه موسوي فردي انقلابي، اصولگرا و اصلاح طلب است. شما اين نظر را تاييد مي کنيد؟


افرادي که در داخل به موسوي راي دادند خيلي به خاطر انقلابي بودن به او راي ندادند و آن رايي که معتقديد آقاي موسوي را به ميدان آورد به خاطر انقلابي بودنش نبود بلکه به خاطر چهره سازي بود که از مهندس موسوي شد و اينکه مي تواند راه را براي نظام سکولار باز کند. و او به همين خاطر راي آورد.

-شما مي گوييد روزنامه اعتماد ملي حامي سکولاريسم است اما آقاي موسوي مي خواست راه سکولاريسم را باز کند. پيش از انتخابات اين دو چه ربطي به هم داشتند؟


آقاي کروبي اين کاريزما را نداشت که اصلاح طلبان را جذب کند. شايد دلخوري او به همين خاطر باشد اما مهندس موسوي هم هنرمند است و هم اين شخصيت کاريزما را داشت. کاريزمايي را هم بين شخصيت هاي متدين اسلامي داشت و دارد.

-اجازه بدهيد به اين پرسش از پاسخ شما مبني بر اينکه خانم رهنورد پنجشنبه با بي بي سي مصاحبه کرده، پاسخ بدهم که اما خانم رهنورد با بي بي سي مصاحبه يي نداشت.

اما من خودم ديدم.

-ما هم به صفت خبرنگار بودن مواضع را دنبال مي کرديم. اساساً آقاي موسوي و خانم رهنورد مصاحبه يي با هيچ جا در آن روز نداشتند.

حالا شما مي گوييد اما من خودم ديدم.

-ما که نديديم حالا به نظر شما اگر انتخابات باطل مي شد چه اتفاقي مي افتاد، آيا هزينه يي که نظام در اين مدت متحمل شد، کمتر نمي شد؟


ابطال انتخابات همان چيزي بود که غرب به دنبال آن بود و اين يک اشتباه فاحش سياسي بود. در مورد آشوب ها هم بگويم وقتي آشوب اتفاق مي افتد حلوا خيرات نمي کنند. از بدي هاي آشوب همين است که تر و خشک با هم مي سوزند.

-راهپيمايي ميليوني 25 خرداد همراه با سکوت برگزار شد اما عده يي روي مردم اسلحه کشيدند، اينها چه کساني بودند و اينکه چطور اسلحه در اين شرايط از امريکا وارد کشور شد؟


در کشور بزرگي مثل ايران اين چيزها عجيب نيست و شما هر نوع سلاحي را از عراق و افغانستان مي توانيد وارد کنيد.

-چرا قبل از انتخابات که مردم هر شب در خيابان ها بودند، آشوب نشد و کسي کتک نزد يا شيشه يي شکسته نشد؟

براي اينکه آقاي موسوي بعد از انتخابات اعلام کرد حق من را خورده اند و اين شور و شوق را تبديل کرد به يک جريان اعتراضي. و اشتباه بزرگ هم همين جا است.

-بعد از اين جريانات از يک نقطه يي به بعد مردم آقاي موسوي را کنار گذاشتند و خودشان شروع به اعتراض کردند آيا اين يک پيغام براي حکومت ما نيست؟

اکثر مردم ايران موافق اين جمع بندي آقاي موسوي نبودند و آقاي مهندس موسوي بايد به عنوان يک چهره ملي فقط طرفداران خودش را نبيند. تعداد زيادي به ايشان راي دادند که مورد احترام است و جمع بسياري هم راي ندادند. وقتي او احساس کرد دشمنان ما روي اين جريانات سرمايه گذاري مي کنند و به منظور سوءاستفاده از او حمايت کردند آقاي موسوي بايد تو دهن امريکا و همه کساني مي زد که از اين ماجرا نفع مي برند و به مردم مي گفتند کساني که طرفدار من هستند، حق ندارند از فردا به خيابان ها بيايند. اين مملکت صاحب دارد و ما براساس قانون پيش مي رويم و تا آخرين لحظه اين مساله را دنبال مي کنيم اما ايشان آمدند و گفتند مردم، در صحنه باشيد مبادا از صحنه کنار برويد. همه را هم زير سوال ببريد و حرف رهبري را زير پا بگذاريد. سوال اين است که اگر شما هيچ کدام از پارامترهاي مسابقه را قبول نداشتيد چرا اصلاً اين مسابقه را شروع کرديد. جيغ بنفش من هم براي اين است که ديديم منافع ملي ما در خطر است اما اينقدر عصباني بوديم که نتوانستيم عصبانيت خود را کنترل کنيم و اين سبب شد عده يي سوءاستفاده گر و وابسته در تهران آن فضاحت را به بار آورند. مثل جريان خانم ندا آقاسلطان. مگر ممکن است نيروهاي ما در خيابان خلوتي به يک دختر شليک کنند. اين محال است.

-چرا به خانواده خانم آقاسلطان اجازه ختم ندادند؟


سوال خوبي است. جناح اصلاح طلب از جسد افرادي مثل اين مرحومه هم نمي گذرد و از هر فرصتي براي تحريک استفاده مي کند.

-اما خيلي از افراد و بزرگان نيز روند انتخابات را تاييد نکردند مثل آيت الله استادي و جوادي آملي!

اين حرف ها درست نيست. آقايان استادي و جوادي آملي به انتخابات اعتراضي ندارند. آنها مشکلات شان برمي گردد به برخوردهاي بدي که در حوزه صورت گرفته.

-بسيار خب، پس چرا بعضي مسائل در تلويزيون سانسور مي شود؟


دليلش کاملاً روشن است. جناح اصلاح طلب از هر فرصتي براي روشن نگه داشتن شعله اين آشوب استفاده مي کند يعني اگر يک مراسم معمولي ختم بود کسي مشکلي نداشت اما مراسمي که مردم را صبح تا غروب آماده و آن را تبديل مي کند به يک مراسم اعتراضي سنگين قطعاً مشکل ساز است لذا طبيعي است به خاطر ابعاد امنيتي و مسائلي که ممکن است به وجود آيد، هيچ حکومتي اجازه چنين چيزي را ندهد و بايد پدر و مادر اين افراد را هم توجيه کرد.

-اما خيلي ها مثل آقاي ضرغامي و برخي افراد ديگر وجود ندا آقاسلطان را تکذيب کردند.

خيلي عجيب نيست چون اين مساله بسيار بودار است و اين قضيه وقتي گنگ است که هر کسي حدسي مي زند. من فکر مي کنم عناصر زيادي وجود دارد که اين حدس را تقويت مي کند. اگر در شرايط فعلي از هر فرصتي چه به نفع و چه عليه دولت براي ايجاد التهاب استفاده کنيم صد درصد ضرر خواهيم کرد. ما بايد اين دوران پس از فتنه را زير پا بگذاريم و بعد نواقص کار را پيدا کنيم اينکه چرا ما به اينجا رسيديم و در انتخابات آينده بايد نقاط ضعف سيستم را برطرف کنيم. اين راه درستي است. جناح اصلاح طلب بايد دست از هم زدن اين آش آشوب بردارد.

-افرادي که در زندان کتک مي خورند يا مثل روح الاميني کشته مي شوند، اين اقدامات توسط چه کسي صورت مي گيرد؟

از رهبري گرفته تا بقيه مسوولان پيگير مساله مرگ روح الاميني بوده و مشغول بررسي هستند اما اينکه کسي در زندان بميرد، نبايد استناد به ظلم حکومت شود. ما بايد پيگيري کنيم که آيا مريض بوده، کشته شده يا در امر نگهداري وي مشکلي وجود داشته. افرادي که دستگير شدند به علت شکستن شيشه در و پنجره بود يا آدم کشته اند يا در رديف دوم متهمان کساني هستند که برنامه ريزي اين امور را انجام داده اند. من به کسي تهمت نمي زنم اما ادعاي تشکيلات قضايي ما اين است که افرادي مثل حجاريان يا سايرين که در زندان اند طراح جريانات پس از انتخابات بوده و مردم را به خيابان ها مي کشاندند. اگر اين ادعا ثابت شود، جرم است اگر هم نه، جرم نيست. ما بايد حساب شده جلو برويم اما اينکه کسي در زندان فوت مي کند، پديده بدي است که البته در امريکا و بعضي کشورهاي ديگر بوده و در زندان ما هم اتفاق افتاده و بايد به آن رسيدگي شود. با اين وجود وظيفه همه بازيگران سياسي اين است که به نفع امنيت ملي کار کنند حتي اگر به ضرر خودشان باشد.

-چرا اين انتقاد وجود دارد که دستور رسيدگي به زندانيان دير داده شد؟


ما شرايط امني را در کشور داريم و اين با همکاري همه مردم اتفاق افتاد. ما يک زخمي به بدن ملي مان وارد شده که آن هم بايد علاج شود مثل رسيدگي به وضع افرادي که در زندان هستند و بعد رسيدگي به افرادي که در اين جريانات آسيب ديدند. نکاتي که آقاي هاشمي در نماز جمعه گفتند، بسيار فرمول خوبي بود که هم دلسوزانه و هم بسيار معقول است بنابراين اول از هر چيز ما همگي بايد رفتار قانوني را بپذيريم و آقاي موسوي هم بايد اين فرمول را بپذيرند حتي اگر قانون را خيلي بد بدانند. هيچ قانوني از آسمان نيامده و اينها قوانيني است که ما با انتخابات خودمان ساختيم. محور دوم پيشنهادهاي آقاي هاشمي هم تاکيد داشت باب مناظره باز شود. مناظره بسيار خوب است اما لازم نيست حتماً آقاي موسوي با احمدي نژاد مناظره کند. من بين داشتن نظر روشن و اينکه ما با کسي مخالف خودمان صحبت کنيم، تفاوت قائلم و معتقدم آنهايي که نظرشان را روشن نمي گويند، در عمل تحمل شان کم است. به نظر من مناظرات سياسي يکي از کارهاي بزرگ صدا و سيما بود. البته ما آدابش را بلد نبوديم و رعايت نکرديم. پيشنهاد سوم آقاي هاشمي پيرامون زندانيان بود که با تسامح هم با آنها برخورد کنيم. حکومت امنيت مي خواهد. ما از امتياز دادن به نيروهاي معترض ضرر نمي بينيم.

-اجازه دهيد باز برگرديم به پرسش قبلي چرا که هنوز متوجه اين همه حمايت شما از آقاي احمدي نژاد نشده ام.

بحث من از روز اول امنيت ملي بود و وقتي اين مساله مطرح مي شود، وظيفه همه ما است که محکم پا به ميدان بگذاريم و دست خارجي ها را کوتاه کنيم. بعد از آن، موضوع ابعاد داخلي پيدا مي کند که خب راه حلش را پيدا مي کنيم. وقتي عصبانيت ها کم مي شود، همه بهتر مي توانيم به امنيت ملي فکر کنيم. البته مشي من اين است که ما موضع روشن سياسي داشته باشيم و ملي کار کنيم. آقاي احمدي نژاد نيز مسووليت هايي دارد اما معتقدم بايد به تمام مسائلي که وجود دارد واقع بينانه نگاه کرد. اشکال کار ما اين است که از خيلي چيزها سرسري رد مي شويم.

-بنا بر گفته هايتان نگراني شما در کل مقوله امنيت ملي است و مي گوييد به همين خاطر از نامزدي احمدي نژاد حمايت کرديد. اما آيا فکر نمي کنيد نوع برخورد رئيس دولت نهم با فرامين رهبري که قبل از انتخابات وجود داشت و اخيراً هم سر داستان معاونت اولي مشايي مجدداً به شکل ديگري تکرار شد لطمه بيشتري به مقوله امنيت ملي ايران بزند؟


شخصيت آقاي خامنه يي به عنوان يک شخصيت فرهيخته مطرح بوده که پشتيبان همه نيروهاست يعني همه نيروها از گرفتن مشورت از ايشان بهره زيادي مي برند. اصولاً خيلي عاقلانه است که از شخصيتي مثل رهبري در امور جاري بهره گرفت و بسيار بي عقلي است که آدم بزرگان مملکت را رها کند و از آنها کمک نگيرد. ديگر اينکه در مورد گوش به فرمان بودن، رهبر معظم انقلاب احتياج ندارد کساني فقط از ايشان اجازه بگيرند و اصلاً مقام رهبري کلاً افرادي را که خوشفکرند و گاهي روي نظرشان ايستادگي مي کنند، دوست دارد و انسان هاي فقط حرف پذير را دوست ندارند اما ما اينجا با يک وظيفه شرعي، قانوني و اخلاقي روبه رو هستيم. من معتقدم آقاي احمدي نژاد براي انتصاب معاونان خود خيلي خوب بود که مشورت مي کردند. هيچ کس از مشورت با رهبري مثل آيت الله خامنه يي پشيمان نمي شود چرا که ايشان فردي اهل استدلال و منطق است. آقاي احمدي نژاد هم بايد اين مشورت را انجام مي داد و حتي بهتر بود با روساي قوه قضائيه و مجلس و ساير بزرگان نظام هم مشورت مي کرد چرا که حکومت يک امر کاملاً تجمعي است. اشکال دوم راجع به آقاي مشايي اين است که حساسيت هاي زيادي از قبل متوجه ايشان بود. البته من اصلاً نمي خواهم راجع به شخص او صحبت کنم. خود من نيز دوستش دارم اما آدم وقتي مي خواهد حکومت تشکيل دهد مهم اصل کار است. مهم اين و آن نيست. به همين خاطر به نظرم انتخاب آقاي مشايي به عنوان معاون اول اشتباه بود. نکته سوم اينکه وقتي نظر مقام معظم رهبري آمد، اينجا يک وظيفه شرعي و قانوني ايجاد مي شود و من اگر جاي آقاي احمدي نژاد بودم، در همان ساعت به رهبري نامه مي نوشتم و مي گفتم مبني بر دستور مبارک جنابعالي حکم قبلي من کان لم يکن شده. انتظار ما و همه مردم ايران، چه کساني که به ايشان راي داده اند و چه کساني که راي نداده اند از آقاي احمدي نژاد همين بود. ما چند نفر مثل آقاي خامنه يي با اين سوابق و بينش در اين مملکت داريم؟ آقاي خامنه يي از نوانديشان ديني اين کشورند. از همه اينها فراتر مقام معظم رهبري يک اشکال مهم را در دولت نهم مي خواهند علاج کنند. مشايي فقط علامتش است و آن اين است که تصميم سازي دولت نهم بايد به مدار تصميم سازي در شأن يک دولت بازگردد و اين بايد تصحيح شود. تصحيحش براي آقاي احمدي نژاد بسيار برکت دارد.

-فکر مي کنيد آقاي احمدي نژاد حاضر مي شود تن به اين کار بدهد؟


صحبت حاضر بودن نيست بلکه يک ضرورت است؛ يک ضرورت اخلاقي، شرعي و قانوني و بايد همه به احمدي نژاد کمک کنيم. در همين راستا معتقدم اقدام بعدي دولت مبني بر برکناري وزرا اقدام درستي نبود و ناشي از يک ناراحتي يا عدم تعادل روحي است. چه نصب و چه عزل وزير اطلاعات اقدام و پروسه يي با آثار جنبي است که بايد با احتياط انجام شود. در کشورهاي ديگر هم اگر بخواهند رئيس امنيتي کشور را جابه جا کنند، ماه ها راجع به آن صحبت مي شود. عزل هاي ناگهاني، شوک هاي امنيتي به کشور وارد مي کند. مضاف بر اينکه از زمان حضرت امام (ره) حالا حوزه هاي مهم مملکتداري همواره با مشورت و تاييد رهبري انجام مي شود که اين سيره امام بوده که بعد از امام هم ادامه داشته است. به نظرم برخورد با وزرا به هر دليلي حتماً به وجهه آقاي احمدي نژاد ضربه زده، به منافع ملي ما ضربه زده، به آرامش کشور هم ضربه زده و در غربي ها دوباره ايجاد اميد کرده که گويي در ايران يک دعواي جديد در حال رخ دادن است. با اين حال اينکه غربي ها احساس کنند رئيس جمهور ما جلوي رهبري مي ايستد، غلط است اما به خاطر اقدامات نامتناسب رئيس جمهوري آنها اين سيگنال ها را دريافت کرده اند لذا آقاي احمدي نژاد بايد هر چه زودتر به دول غربي ثابت کند ايشان در عمل نيز از پيروان سرسخت مقام معظم رهبري هستند و دستورات و نظرات ايشان را نه فقط ابلاغي بلکه ولايي پيگيري خواهند کرد تا دشمن هرگز فرصت ايجاد غائله ديگري را نيابد.

-اما نگفتيد چرا نشانه هاي عدم توجه رئيس دولت نهم به دستور رهبري و هزينه زايي اين موضوع براي امنيت ملي کشورمان را جدي نگرفتيد مثل چالشي که توسط آقاي احمدي نژاد براي انتقال سازمان حج و زيارت به سازمان ميراث فرهنگي پيش آمد؟

آن زمان هم انتقادات وسيعي از سوي جناح اصولگرا درباره رياست سازمان حج و زيارت صورت گرفت بنابراين اين کار انتقادات تندي در پي داشت ک ما بايد آن را اصلاح کنيم. معتقدم آقاي احمدي نژاد به سرعت اشتباهاتش را جبران مي کند. اشکالي در کار دولت ايجاد شده و من هم صريحاً نظرم را اعلام کرده ام ولي اميد دارم و نهايت تلاشم را هم براي بهبود وضعيت انجام مي دهم.

0 نظرات:

ارسال یک نظر