مسیح علینژاد
به هر عکسی از دادگاه انتخابات ایران نگاه میکنم یا سرت پایین است یا صورت پیرشدهات پر چین. سرت را بالا بگیر مرد نازنین که در تمام این سالها با هر سخن تو در عرصه سیاست و ورزش و اقتصاد سر ملتی بالا بود. به چشمهای ما نگاه کن مرد نازنین که به سرخی چشمهای تو بیش از دریدگی چشمهای بازجوهایت میبالیم.
سرت را بالا بگیر و مهربانی ملتی را ببین که سرش در میان باتوم و خون و گلوله همچنان بالا مانده است. برنامه نود و حضورت در تلویزیون جمهوری اسلامی چه خانهای از دولت دروغ متزلزل کرد، موضع گیری هایت در مورد اقتصاد بیمار کشور وافشای دروغ های نفتی آقایان چه ستونی از چهارستون کابینه لرزاند و در حوزه سیاست نیز همان مدیریت مدبرانه تحصن و نامه معروف مجلس ششمیها به آقای خامنهای کم خشمگینشان نکرد. معلوم است برای تو که عمری سربلندمان کردی به صداقت و صراحت هموارهات باید دادگاهی ویژه ترتیب دهند تا به اندازه یک قرن برایشان اعتراف کنی و تنها کمی از عقدههای این سالها را انتقامی خرد بگیرند. پس سرت را بگیر بالا مرد نازنین که اگر چه این روزها ما به دیدن چشمهای خیس یک ملت دردمند عادت کردهایم اما به سرافکندگی مردان بزرگ.
خوب یادم هست آن روز که نماینده رسمی شیخ مهدی کروبی در مجلس ششم شده بودی برای مداکره با مرتصوی و بررسی پرونده دانشجویان زندانی ناگهان ساکت و منزوی شدی؟ وقتی راز سکوت پرسیدیم و سماجت کردیم که این چه جور نمایندگی کردن است که هیچ نمیگویی، کمی لحن صدایت عوض شد و گفتی: وضعی که من از دانشجویان دربند دیدم دلم رضا نمیدهد یک مصاحبه یا اظهارنظر من شرایط شان را دشوار تر کند و از آن روز هیچ نگفتی تا روزی که تک تک دانشجویان آزاد شدند.
حالا حکایت ما شده است همین که نه دستمان به جایی بند است و نه می دانیم که صدای الله اکبر و نوشتههای ما و ضجه های ما چه بلایی سرتان میآورد در سلول های زندان های غیر استاندارد شهر!
ما که کاری ازمان بر نمیآید اما حداقل شما سرت را بالا بگیر و بگذار کماکان سربلند باشیم به نگاه نافذ و پاک و پدرانهات.
0 نظرات:
ارسال یک نظر