از مشروطه 103 سال و از انقلاب اسلامی 30 سال میگذرد، اما هنوز در ایران نوعی سلطنت مطلقه حکمفرماست؛ ملت را تهدید و به تقلید کاریکاتوری از انقلاب 57 متهم میکنند، مردم را تحقیر میکنند و سر به سقف میکوبند، میگیرند و میزنند و میکشند و همه را به گردن دشمن میاندازند. پاسخ ما چیست؟
فردا هم سالگرد صدور فرمان مشروطیت است و هم روز تحلیف یک کودتاچی؛ مثل همیشه باز تاریخ تکرار میشود و مثل همهچیز ایران، متناقض در متناقض. صد سال پیش مردم معترض به یک شاه مستبد فهماندند که قانون و مجلس نیاز دوران جدید است و تمام تلاشها در جهت محدود کردن قدرت افسار گسیخته آن مستبد و مستبدان احتمالی دیگر بود. اکنون بعد یکصد سال، شاید با یک پله عقبگرد به نسبت زمان، باز سعی میکنیم حقوق خودمان را مطالبه کنیم و یک مستبد را وادار کنیم که سر جایش بنشیند و در حد خود سخن بگوید.
چندی پیش دومین «موج آفرینی» را با هدف ایجاد تجمع میلیونی و آرام در میدان بهارستان و اطراف مجلس در روز چهارشنبه ۱۴ مرداد پیشنهاد دادیم. پیشنهاد این تجمع هم در بیش از نیمی از ایدههای رسیده به «موج سبز آزادی» موجود بود و هم از سوی وبلاگها و وبسایتهای زیادی مورد تاکید قرار گرفته بود.
قرار بر این است که در روز تحلیف رئیس دولت کودتا، مردم در مقابل مجلس بهارستان تجمع کنند و نگذارند که به دور از صدای اعتراض آنان، این رئیس دولت کودتا، سوگند دروغ بخورد و خود را حافظ حقوق ملت معرفی کند. مردم قرار است در این تجمع که از ساعات آغازین صبح روز چهارشنبه انجام خواهد شد، از نمایندگان خودشان بخواهند با عدم حضور در مراسم تحلیف، به ملت بازگردند و مجلس تحلیف را از رسمیت بیندازند. مردم باید به نمایندگانشان بگویند که با حضور در جلسه تحلیف یک فرد متقلب، دیگر نماینده واقعی مردم نخواهند بود؛ بلکه در نگاه ملت، اعتبار و امتیازدهندگان به دولت کودتا به حساب خواهند آمد.
پیشنهاد میکنیم موج آفرینان از ایدههایی که خود و دیگران برای این تجمع پیشنهاد کردهاند، استفاده کنند. ما به طور خاص ایدههایی را پیشنهاد میکنیم که فضای تجمع روز بهارستان را از حالت خشونتبار و درگیری خارج و به یک اجتماع شاد مردمی تبدیل کنند. استفاده از عروسک، صورتک، بادکنک، بادبادک، رنگپاشی، پلاکاردهایی در تمسخر و تحقیر کودتا و تاکید بر اراده ملت برای اینکه نگذارند دولت کودتا آنها را ناامید و منفعل کند، از جمله کارهای ممکن برای رسیدن به این منظور است. همچنین در صورت ممانعت احتمالی از حضور در اطراف بهارستان یا اشباع شدن فضای میدان، مسیرهای منتهی به میدان استقلال (خیابان جمهوری)، میدان شهدا (خیابان پیروزی)، میدان امام خمینی و بازار تهران، گزینههای پیرامونی جایگزین هستند.
فردا صبح در خیابان جمهوری و میدان بهارستان باید آنقدر تعدادمان زیاد باشد که به راحتی نتوانند این اعتراض را سرکوب کنند. باید چنان در صحنه بمانیم که سرکوبگران از سرکوب شرمنده شوند. فردا روز خانه نشستن نیست، روز کار داشتن نیست. فردا روز تصمیم است برای ما، و شاید تسلیم برای آنها... آرزویش که عیب نیست بر ما.
فریادهای الله اکبر ما برای گوش مستبدانی نیست که حتی انقلاب اسلامی مردم ایران را هم به تمسخر میگیرند که حرف دهانشان را هم نمیفهمند و از آن انقلاب بزرگ که خودشان میراثخوار آن هستند، با عبارت «حرکتی کاریکاتورگونه مثل "آن انقلاب"» یاد میکنند. صدای ما برای رسیدن به گوش مسئولان حکومتی هم نیست که اگر گوشی بعد از شهادت ندا و سهراب باز نشود، با این روشهای ما باز نمیشود. آن گوشها و دلهای بسته را شاید روزی خدا باز کند که فرموده: ام علی قلوب اقفالها ...
صدای ما برای رسیدن به خودمان است، برای این است که خودمان را در ارتباط با یکدیگر، در این فرهنگ تکه تکه کننده و خودخواه ساز، بازسازی کنیم. الله اکبرهای شبانه، ما را به این همبستگی نزدیک می کند که مبارزه برای نفی استبداد را ادامه دهیم. در هفتههای گذشته فهمیدیم که اگر حتی یک هفته خاموش شویم، باز برای یک مراسم به طور آگاهانه میتوانیم فکر کنیم، برنامهریزی کنیم و همواره با شیوههای بهتر و موثرتری کارمان را ادامه دهیم. مهم است که این امید برای یافتن راههای تازه را زنده نگه داریم.
فردا روز بزرگی است در تاریخ ایران. با ایمان به بهارستان برویم. شاید به نشانهی این ایمان و نیز برای تقویت روحیه، بد نباشد وضو هم بگیریم. باشد که فردا لبخند ما، شادی ما، دو انگشت رو به آسمان ما، حضور ما و غرور ما، امید ما و ایمان ما، ایران را ما را نجات دهد.
فردا هم سالگرد صدور فرمان مشروطیت است و هم روز تحلیف یک کودتاچی؛ مثل همیشه باز تاریخ تکرار میشود و مثل همهچیز ایران، متناقض در متناقض. صد سال پیش مردم معترض به یک شاه مستبد فهماندند که قانون و مجلس نیاز دوران جدید است و تمام تلاشها در جهت محدود کردن قدرت افسار گسیخته آن مستبد و مستبدان احتمالی دیگر بود. اکنون بعد یکصد سال، شاید با یک پله عقبگرد به نسبت زمان، باز سعی میکنیم حقوق خودمان را مطالبه کنیم و یک مستبد را وادار کنیم که سر جایش بنشیند و در حد خود سخن بگوید.
چندی پیش دومین «موج آفرینی» را با هدف ایجاد تجمع میلیونی و آرام در میدان بهارستان و اطراف مجلس در روز چهارشنبه ۱۴ مرداد پیشنهاد دادیم. پیشنهاد این تجمع هم در بیش از نیمی از ایدههای رسیده به «موج سبز آزادی» موجود بود و هم از سوی وبلاگها و وبسایتهای زیادی مورد تاکید قرار گرفته بود.
قرار بر این است که در روز تحلیف رئیس دولت کودتا، مردم در مقابل مجلس بهارستان تجمع کنند و نگذارند که به دور از صدای اعتراض آنان، این رئیس دولت کودتا، سوگند دروغ بخورد و خود را حافظ حقوق ملت معرفی کند. مردم قرار است در این تجمع که از ساعات آغازین صبح روز چهارشنبه انجام خواهد شد، از نمایندگان خودشان بخواهند با عدم حضور در مراسم تحلیف، به ملت بازگردند و مجلس تحلیف را از رسمیت بیندازند. مردم باید به نمایندگانشان بگویند که با حضور در جلسه تحلیف یک فرد متقلب، دیگر نماینده واقعی مردم نخواهند بود؛ بلکه در نگاه ملت، اعتبار و امتیازدهندگان به دولت کودتا به حساب خواهند آمد.
پیشنهاد میکنیم موج آفرینان از ایدههایی که خود و دیگران برای این تجمع پیشنهاد کردهاند، استفاده کنند. ما به طور خاص ایدههایی را پیشنهاد میکنیم که فضای تجمع روز بهارستان را از حالت خشونتبار و درگیری خارج و به یک اجتماع شاد مردمی تبدیل کنند. استفاده از عروسک، صورتک، بادکنک، بادبادک، رنگپاشی، پلاکاردهایی در تمسخر و تحقیر کودتا و تاکید بر اراده ملت برای اینکه نگذارند دولت کودتا آنها را ناامید و منفعل کند، از جمله کارهای ممکن برای رسیدن به این منظور است. همچنین در صورت ممانعت احتمالی از حضور در اطراف بهارستان یا اشباع شدن فضای میدان، مسیرهای منتهی به میدان استقلال (خیابان جمهوری)، میدان شهدا (خیابان پیروزی)، میدان امام خمینی و بازار تهران، گزینههای پیرامونی جایگزین هستند.
فردا صبح در خیابان جمهوری و میدان بهارستان باید آنقدر تعدادمان زیاد باشد که به راحتی نتوانند این اعتراض را سرکوب کنند. باید چنان در صحنه بمانیم که سرکوبگران از سرکوب شرمنده شوند. فردا روز خانه نشستن نیست، روز کار داشتن نیست. فردا روز تصمیم است برای ما، و شاید تسلیم برای آنها... آرزویش که عیب نیست بر ما.
فریادهای الله اکبر ما برای گوش مستبدانی نیست که حتی انقلاب اسلامی مردم ایران را هم به تمسخر میگیرند که حرف دهانشان را هم نمیفهمند و از آن انقلاب بزرگ که خودشان میراثخوار آن هستند، با عبارت «حرکتی کاریکاتورگونه مثل "آن انقلاب"» یاد میکنند. صدای ما برای رسیدن به گوش مسئولان حکومتی هم نیست که اگر گوشی بعد از شهادت ندا و سهراب باز نشود، با این روشهای ما باز نمیشود. آن گوشها و دلهای بسته را شاید روزی خدا باز کند که فرموده: ام علی قلوب اقفالها ...
صدای ما برای رسیدن به خودمان است، برای این است که خودمان را در ارتباط با یکدیگر، در این فرهنگ تکه تکه کننده و خودخواه ساز، بازسازی کنیم. الله اکبرهای شبانه، ما را به این همبستگی نزدیک می کند که مبارزه برای نفی استبداد را ادامه دهیم. در هفتههای گذشته فهمیدیم که اگر حتی یک هفته خاموش شویم، باز برای یک مراسم به طور آگاهانه میتوانیم فکر کنیم، برنامهریزی کنیم و همواره با شیوههای بهتر و موثرتری کارمان را ادامه دهیم. مهم است که این امید برای یافتن راههای تازه را زنده نگه داریم.
فردا روز بزرگی است در تاریخ ایران. با ایمان به بهارستان برویم. شاید به نشانهی این ایمان و نیز برای تقویت روحیه، بد نباشد وضو هم بگیریم. باشد که فردا لبخند ما، شادی ما، دو انگشت رو به آسمان ما، حضور ما و غرور ما، امید ما و ایمان ما، ایران را ما را نجات دهد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر