آیت الله محمد جواد حجتی کرمانی، نمایندهی مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی و دومین دورهی مجلس خبرگان، با بیان اینکه روزهای بسیار سختی را از سر میگذرانیم، تصریح کرد: ما سختیهای فراوانی را پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سر گذراندهایم. امّا امروزه روز، دارد کارد به استخوان میرسد و کشور ما در محاصرهی بلاهای ارضی و سماوی حتی در «نفس کشیدن» با مشکل مواجه است.
حجتی کرمانی در سلسه مقالاتی که از وی در روزنامه اطلاعات به چاپ میرسد اضافه کرد: شگفتا که اوضاع جوّی و شرایط طبیعی و فیزیکی و اتفاقات ناگوار و سانحههای هوایی نیز مزید بر علت شده و فضای عمومی کشور اعم از سیاسی و طبیعی آلوده و تیره شده است.این پژوهشگر اسلامی اضافه کرده است:سختیهای کنونی با آنکه بیسابقه نیست و ما سی سال پس از انقلاب را، روزی نبوده است، که بیمشکل از سر گذرانده باشیم، اما در این سی ساله، هیچگاه دعوا و جنجال، در حدی نبوده است که به زد و خورد خیابانی و کشته شدنهای دوسویه بکشد... به جز 30 خرداد سال 60 که آن هم درگیری فیزیکی و خیابانی نه میان هواداران انقلاب که میان کسانی که رودرروی انقلاب ایستاده و اسلحه کشیده بودند با جوانان جانباختهای که با تمامی وجود، برای دفاع از انقلاب تلاش میکردند، رخ داد.
حجتی کرمانی پرسیده است: چه بگویم که آیا ما میتوانستیم از همان درگیریهای خونین پرهیز کنیم؟ و آیا سیاست ما در ادارهی کشور، کلاً و صددرصد صحیح بوده است؟ و آیا میتوانیم به لفظ «جلاله» سوگند بخوریم که در این سی ساله و در دعواهای هر روزهی ما، هیچکدام از ما، هیچگونه تقصیر یا قصوری نداشته است؟ حاشا وکلا! مگر ما معصوم بودهایم و یا مگر در تاریخ حضرات معصومین نیز رخدادهایی برخلاف نظر و میل و تصمیم و ارشاد و راهنمایی آن بزرگواران صورت نمیگرفته است؟
آیت الله حجتی کرمانی اضافه میکند: آیا این خود یک اشتباه مزمن و متراکم نیست که ما، پیوسته اشتباه و خطا را به «دیگر»ی نسبت دهیم و این «دیگر»ی ممکن است «شخص» یا «شخصیت» یا «گروه» یا «قشر» یا «صنف» یا «حزب» یا «دستهی» «دیگر» باشد؟ ما در این سی ساله، عادت کردهایم که روشنفکرانمان به علما و روحانیون «غُرّ» بزنند که شما راهِ مملکتداری را نمیدانید و میخواهید با «فقه» کشورداری کنید و نمیتوانید. و علما و روحانیونمان به روشنفکران «نِق» بزنند که شما نسبت به نفوذ بیگانگان حساس نیستید و مرعوب یا مجذوب آنانید. و از اینرو به اصالت و خلوص انقلاب اسلامی لطمه میزنید... دانشگاهیان به حوزویان «چشم غُرّه» بروند و حوزویان، دانشگاهیان را با چشم «بدبینی» بنگرند... و این فرافکنی و تقصیر و قصور را به گردن «دیگر»ی انداختن منحصر به اقشار اجتماعی از قبیل روحانی و دانشگاهی و بازاری و اداری و کارگر و کشاورز نیست، که همهی ما فرداً فرد خود را بیتقصیر یا کمتقصیر میپنداریم و «دیگری» را عامل مشکلات و ناگواریها میشماریم: افراد و اشخاص و مقامات و هر شخص و هر مقام؛ «دیگر»ی را مقصر یا قاصر میداند و خود را از تقصیر و قصور مبرّا میپندارد!.
حجتی کرمانی اضافه کرده است: چرا راه دور برویم؛ در همین وقایع و اتفاقات ناگوار و تکاندهندهی پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، طرفین ـ یا بهتر بگویم ـ اطرافِ «رقابت» که متأسفانه به نزاع و دعوا و درگیری فیزیکی و حتّی کشته شدن خیابانی انجامید، اصحاب دعوا، هیچکدام برای خود هیچگونه قصور و تقصیری قائل نیستند و همهی قصورها و تقصیرها را به گردن «دیگر»ی میاندازند.
وی تصریح کرد: در صورتی که وقتی گرد و خاک دعوا فرو نشیند و هیجان و عصبانیت اطراف دعوا فرو خوابد و عقل و منطق بخواهد در کلّ ماجرا، حکم عادلانه و منصفانه دهد، آنگاه میتواند خالی از حبّ و بغض و موضعگیری خطی و جناحی و سیاسی، قصور و تقصیر را به گردن «همه» بیندازد... و واقع امر هم همین است چرا که در معصیتها و گناهان اجتماعی، کل افراد جامعه، از بزرگ و کوچک و عالم و جاهل و فرمانده و فرمانبر، همگی در برابر خدا و تاریخ مسئول و معاقبند و این قرآن و سنت و تاریخ است که شهادت میدهد بر آنکه حاکم و محکوم و عالم و جاهل و بطور کلی کل اقشار جامعه با اخلاق و تفکرات و اعمال و رفتار فردی و اجتماعی، پدیدآورندهی حوادث اجتماعی ـ اعم از خوب و بد ـ بودهاند... از پیروزی انقلاب و عوامل پیروزی و نیز از حوادث پس از 30 سال. در کُلّ این جریانات، همهی ما، اعم از زن و مرد و پیر و جوان و عالم و جاهل دخیل و سهیم بودهایم و اکنون نیز چنین است.
این مبارز پیش از انقلاب تصریح کرد:ما اگر عاقل باشیم باید دست آنکس را که ما را به عیب و کمبود علمی و اخلاقی و کردارمان آشنا میکند ببوسیم و از او تا آخر عمر سپاسگزار باشیم نه آنکه برای نادیده گرفتن و پوشاندن عیبی که از زبان دیگری شنیدهایم، صد عیب و ایراد درست و نادرست بر روی هم، بچینیم و طرفمان را از میدان بدر کنیم!.
آیت الله حجتی کرمانی در نقد طرفین ماجرا در حوادث اخیر تصریح میکند: این جو پرالتهاب و آکنده از کینه و نفرت که پارهای گویندگان و نویسندگان با ادعای انقلابی گری و اصولگرایی یا روشنفکری و اصلاح طلبی به وجود آوردهاند، با تعالیم اسلامی و قرآنی که مشحون از عقل و اخلاق است کمترین تناسبی ندارد و من به ضرس قاطع میگویم که ما، مدعیان بهترین دین و حکومت و نظام، «مُسرف»ترین مردم جهان هستیم و در این اسرافکاری همهی دنیا را پشت سر گذاشتهایم و عجبا! که دنیا را به چالش میکشیم و خود را مدیر اخلاقی و عملی و سیاسی دنیا میدانیم!
استاد حجتی کرمانی اضافه میکند:آیا واقعاً در این وقایع اسفبار که به قیمت جان جوانان بیگناه ما از پسر و دختر و هتک حرمت بسیاری از افراد و زندانیشدن عدهای دیگر تمام شد و دشمنان ما، از رقص و شادی در پوست خود نمیگنجیدند و هنوز هم تا مدتها فریاد و قهقههی دستهجمعی مستانهشان به گوش میرسد، شخص زید و عمرو و بکر و خالد و نیز گروه و حزب و جمعیت الف و ب و ج و د، هیچکدام مقصر نبودند و این شیاطین و اجنّه یا مأموران سیا و اینتلجنت سرویس و موساد بودند که در خیابانهای تهران به زد و خورد پرداختند و هتاکی کردند و دستشان به خون بیگناهان آلوده شد؟
عضو سابق مجلس خبرگان قانون اساسی اضافه میکند: در پاسخ این پرسشها که در واقع پرسشهای هر وجدان پاک و آزرده از ناگواریهای باورنکردنی این ایام است، پارهای شعارگونه و با اتکاء به ذهنیتهای از پیش ساخته و یا برای پردهپوشی و کتمان حقایق، متوسل به مطالب غیراثبات شده و جنجالی از قبیل انقلاب مخملی میشوند و حتی در مورد کشتهشدگان واقعه، حاضر نیستند، به سهمی که بطور مشخص دارند، اقرار کنند... توضیحاً عرض میکنم که در فجیعترین صحنههای درگیریهای خونین پس از انتخابات، کسانی از ارباب قدرت بطور مشخص مسلح بودهاند و کسانی هم گفته میشود درمیان جمعیت تیراندازی کردهاند... خب، در این میان، امثال این نگارندهی بیاطلاع، یک طرف مشخص را که دارای اسلحه بوده است میشناسد ولی دیگران را نمیشناسد. مسئولیت خون بیگناهان را از چه کسی مطالبه کنم؟ بخصوص کسانی در زندان درگذشتهاند و معلوم نیست علت مرگ آنها چه بوده است؟ اینها برای منِ کم اطلاع جای سئوالهای بزرگ به وجود میآورد که جز آنکه از مسئولان و مشخصاً از کسانیکه مسئولیت نظم و امنیت را برعهده دارند، توضیح بخواهیم چارهای ندارم.
وی اضافه میکند: ممکن است در پاسخ این سوال، با تندی و حدّت مواجه شوم و با تکرار آنچه در این ایام بسیار از رسانههای گوناگون شنیدهایم، من هم متهم شوم که جزئی از «انقلاب مخملی»ام؟!.
آیت الله حجتی کرمانی در ادامه یادداشت های خود در روزنامه اطلاعات ضمن برحق دانستن مطالبات اصلاح طلبان به آنها توصیه هایی میکند: دوستان معروف به اصلاح طلب که طرف اصلی مشاجرات اخیرند، مطالبات برحق خود را در قالبی بیان کنند که دستاویز سوء استفاده بدخواهان و آشوبگران و برخی از هوچیان به ظاهر حزباللهی قرار نگیرند: هتاکان و شعارچیان آتش بیار معرکهای که با قلم و بیان و رفتار و موضعگیری، هر چه میتوانند دعوا را غلیظتر و مشکل را مشکلتر و کلاف را سردرگمتر میکنند و هر دَم و ساعت و هر روز و شب در نوشتههای روزنامهای و سخنرانیها و گفتهها و تحلیلهای آبکی و کشکی و جعل شایعات همراه با هتک حرمت و اشاعهی تهمت و تعرض به عِرض و آبرو و حیثیت مسلمانان، آتش دشمنی و کینه و عداوت را در دلهای اصحاب دعوا بر میافروزند. تو گوئی یک طرف کفر محض است و دیگری اسلام محض، یکی اسرائیل است و امریکا و دیگری مصلح جهانی ! و باید در صحنه جنگ، سنگ تمام گذاشت و تا حریف بر جای خود ننشیند و منفور و منکوب و مخذول و مطرود نشود، از پای ننشست .
آیت الله حجتی کرمانی در تشریح فضای مسموم سیاسی کشور تصریح میکند:من میخواهم عرض کنم در حالیکه پیشنهادهای بسیار منطقی و عاقلانه آقای هاشمی مواجه با چنان واکنشهای حاد و غیرمنطقی میشود که فی المثل برادر بزرگوار، حضرت استاد شیخ محمد یزدی در مصاحبه مطبوعاتی خود، به سختی به آقای هاشمی حمله میبرد و در روزنامهها و گفتهها هم با بیانصافی و بیادبی تمام، نسبت به فردی که پس از امام و رهبری، سومین شخصیت استخواندار و با سابقه و همیشه در صحنه مبارزه و انقلاب است، به بدترین وجه اسائه ادب میکنند، آنگاه چگونه آقای خاتمی، با همه فضائل انسانی و شخصیت معتدل و روشنفکری که دارد، سخن از «رفراندم» به میان میآورد؟!
وی اضافه میکند:من میخواهم عرض کنم حالا که آقای هاشمی این سخنان را گفته همه، دنبال همین پیشنهادها را بگیریم و تا میتوانیم در مورد مطالبات برحق خودمان، به «وحدت کلمه» برسیم و با اکتفا به «کف» مطالبات، بهانه از دست فتنه جویان و بدخواهان دوسویه یا چند سویه بگیریم.
حجتی کرمانی با انتقاد از شیخ محمد یزدی میگوید:تا در این فضا قلم میزنم به صراحت از آقای یزدی شدیداً گله کنم که در میان معرکه، «نرخ» طی نکنند! و مباحث مربوط به ولایت فقیه و ولایت الهی و مردمی و مقولاتی چون مقبولیت و مشروعیت را پیش نکشند و همینجا آب پاکی روی دست ایشان بریزم و بگویم (چنانکه در مقالات سالهای گذشته در نقد مطالب ایشان و نیز حضرت استاد مصباح یزدی گفتهام) رأی مردم حتی در «مشروعیت» حکومت بالفعل (و نه بالقوه) پیغمبر(ص) و امامان معصوم (ع) هم شرط است به یک دلیل ساده (که این را در مجلس خبرگان دوم هم گفتم و به سختی مورد حمله قرار گرفتم) و آن اینست که اگر رضایت مردم در مشروعیت حکومت شرط نباشد، پس اجبار بر اطاعت یعنی حکومت استبدادی یا «دیکتاتوری صالح» جایز است... و به زبان طلبگی از آقای یزدی میپرسم «هل یجوز للنبّی اوالامام او الفقیه ان یُجبرالناس علی بیعته و طاعته؟»
حجتی کرمانی در بخش دیگری از مقاله خود اضافه کرده است:چرا راه دور برویم و از گذشتهها سخن بگوئیم: دیشب پسرم به من گفت شما که طرفین را مقصر میدانید، آیا کسی که فرزندش را گرفتهاند و زندانش کردهاند و بعد جنازهاش را تحویل پدر و مادر داغدارش دادهاند، چگونه میتواند با آن کسانی که چنین بلائی را بر سر فرزندش آوردهاند، آشتی کند؟!
وی اضافه کرد: من عرض میکنم: آقایان بزرگوار! استقلال کشور در خطر است، دین مردم در خطر است، شما را به خدا گردهم آئید و براساس عقل و اخلاق و به حکم شرع و قرآن، راهحلی برای برونرفت از این مشکل بجوئید. و این را صریحاً باید بگویم که اهمال در این قضیه و سرسری پنداشتن مشکل و اهمیت ندادن به این هشدارها که ممکن است از غرور باشد یا بیاطلاعی یا هر عامل دیگری...، واقعیت امر را دگرگون نمیکند و آیندهی این کشور هرچه باشد، مسئولیت مستقیم آن متوجه بزرگانی است که میتوانستند به حکم عقل و اخلاق و شرع، چارهای بجویند و خدای ناکرده در آن اهمال کردند... که چنین مباد.
حجتی کرمانی اضافه میکند: با بداخلاقی روشنی که آقای احمدینژاد در مصاحبه با مهندس موسوی و کروبی و رضائی، بخصوص با موسوی نشان داد (تجاوز به حریم دیگران و بدگوئی از کسانی که طرف مناظره نبودند)، نخستین «کبریت» این آتش را روشن کرد، که پیوسته بر آن بنزین ریختند و هنوز معلوم نیست به کجا میکشد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر